به هنگام مطالعه کتب احادیث اسلامى مخصوصاً منابع برادران اهل سنت انسان به انبوهى از احادیث پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله برخورد مىکند که به روشنى مقام امامت و خلافت على علیه السلام را اثبات مىکند.
انسان غرق تعجّب مىشود که با این همه احادیث در این مسئله دیگر جاى تردید باقى نمىماند، تا چه رسد به اینکه گروهى بخواهند راهى غیر از راه اهل بیت را برگزینند.
این احادیث که بعضى صدها سند دارد (مانند حدیث غدیر) و بعضى دهها سند، و در دهها کتاب معروف اسلامى نقل شده، آنچنان روشن است که اگر گفتوگوهاى این و آن را نادیده بگیریم و تقالید را کنار بگذاریم مسئله چنان براى ما روشن خواهد بود که
نیازى به دلیل دیگر نمىبینیم.
به عنوان نمونه چند حدیث معروف از انبوه این احادیث را در این جا یادآور مىشویم، و براى آنها که مایلند مطالعات بیشترى در این زمینه داشته باشند منابعى را معرفى مىکنیم تا به آن مراجعه نمایند. (1)
1- حدیث غدیر
بسیارى از مورّخان اسلامى نوشتهاند که پیغمبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله در آخرین سال عمرش مراسم حج را بجا آورد، و پس از انجام آن با انبوه عظیمى از یاران قدیم و جدید و مسلمانان شیفتهاى که از تمام نقاط حجاز براى انجام این مراسم به او پیوسته بودند به هنگام بازگشت از مکّه به سرزمین «جحفه» در میان مکّه و مدینه، و سپس به بیابان خشک و سوزان «غدیر خم» که در حقیقت چهارراهى بود که مردم حجاز را از هم جدا مىکرد، رسیدند.
پیش از آنکه مسلمانانى که به نقاط مختلف حجاز مىرفتند از هم جدا شوند پیامبر دستور توقف به همراهان داد، آنها که در پیشاپیش قافله در حرکت بودند به بازگشت دعوت شدند، و عقبافتادگان نیز به قافله رسیدند، هوا بسیار داغ و سوزان بود، و سایبانى در صحرا به چشم نمىخورد، مسلمانان نماز ظهر را با
پیامبر صلى الله علیه و آله ادا کردند، هنگامى که تصمیم داشتند به خیمههاى خود پناه برند، پیامبر به آنها اطّلاع داد، همه باید براى شنیدن یک پیام تازه و مهم الهى که در ضمن خطبه مفصلى بیان مىشد آماده شوند.
منبرى از جهاز شتران ترتیب داده شد و پیامبر صلى الله علیه و آله بر فراز آن قرار گرفت، و بعد از حمد و ثناى الهى مردم را مخاطب ساخته چنین فرمود:
من به زودى دعوت خدا را اجابت کرده از میان شما مىروم، من مسئولم، شما هم مسئولید شما درباره من چگونه شهادت مىدهید؟
مردم صدا بلند کردند و گفتند: «نشهد انک قد بلغت و نصحت و جهدت فجزاک اللَّه خیراً؛ «ما گواهى مىدهیم تو وظیفه رسالت را ابلاغ کردى، و شرط خیرخواهى را انجام دادى، و نهایت تلاش را در راه هدایت ما نمودى، خدا تو را جزاى خیر دهد».
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «آیا شما گواهى به یگانگى خدا و رسالت من و حقانیّت روز رستاخیز و برانگیخته شدن مردگان در آن روز مىدهید؟
همه گفتند: آرى گواهى مىدهیم، فرمود: خداوندا گواه باش …».
بار دیگر فرمود: «اى مردم! آیا صداى مرا مىشنوید؟ گفتند: آرى، و به دنبال آن سکوت سراسر بیابان را فرا گرفت، و جز صداى زمزمه باد چیزى شنیده نمىشد، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: اکنون بگویید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار مىگذارم چه خواهید کرد؟
کسى از میان جمعیّت صدا زد کدام دو چیز گرانمایه یا رسولاللَّه؟
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «اول «ثقل اکبر»، «کتابِ خدا قرآن» است، دست از دامن آن برندارید تا گمراه نشوید، دومین یادگار گرانقدر من خاندان منند، و خداوند لطیف خبیر به من خبر داده که این دو هرگز از من جدا نشوند تا در بهشت به من بپیوندند، از این دو پیشى نگیرید که هلاک مىشوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد!».
ناگهان پیامبر صلى الله علیه و آله به اطراف خود نگاه کرد، کسى را جستوجو مىنمود، و همین که چشمش به على علیه السلام افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد آنچنان که سفیدى زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند.
در اینجا صداى پیامبر رساتر و بلندتر شد و فرمود: «ایها الناس! من اولى الناس بالمؤمنین من انفسهم؟؛ چه کسى از همه مردم نسبت به مؤمنین از خود آنها سزاوارتر است؟»
گفتند: خدا و پیامبر داناترند.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «خدا مولا و رهبر من است، و من مولا و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم»، سپس افزود: «فمن کنت مولاه فعلى مولاه؛ هر کس من مولا و رهبر او هستم على مولا و رهبر اوست».
این سخن را سه بار تکرار کرد، و به گفته بعضى از راویان حدیث چهار بار، سپس سر به آسمان بلند کرد و گفت: «اللهم وال من
والاه، و عاد من عاداه، و احب من احبه، و ابغض من ابغضه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله، و ادر الحق معه حیث دار!؛
خداوندا دوستان او را دوست دار، و دشمنانش را دشمن دار، محبوب دار آن کس که او را محبوب دارد، و مبغوض دار آن کس که کینه او به دل گیرد، یارانش را یارى کن، و ترک کنندگان یاریش را محروم ساز، حق را همراه او بدار، و او را همراه حق».
سپس فرمود: «همه حاضران به غائبان این خبر را برسانند».
هنوز صفوف جمعیّت از هم متفرّق نشده بود که جبرئیل، امینِ وحى خدا را نازل گشت و این آیه را بر پیامبر فروخواند «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى …»؛
«امروز آیین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»!
در این هنگام پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «اللَّه اکبر، اللَّه اکبر، على اکمال الدین و اتمام النعمة و رضى الرب برسالتى و الولایة لعلى من بعدى؛ خدا را تکبیر مىگویم، خدا را تکبیر مىگویم، بر اینکه آیین خود را کامل و نعمت خویش را بر ما تمام کرد، و رضایت خود را به رسالت من، و ولایت على پس از من، اعلام داشت».
در این هنگام شور و غوغایى در میان مردم افتاد، و همگان على علیه السلام را به این مقام تبریک گفتند از جمله ابوبکر و عمر این جمله را در حضور جمعیّت به على علیه السلام گفتند: «بخ بخ لک یابن ابیطالب اصبحت و امسیت مولاى و مولا کل مؤمن و مؤمنة؛ آفرین بر تو، آفرین بر تو، اى فرزند ابوطالب تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با
ایمان شدى …»!
حدیث فوق را با عبارات مختلف گاهى مفصّل و گاهى بسیار فشرده و کوتاه، گروه عظیمى از علماء و دانشمندان اسلام در کتب خود آوردهاند، و این حدیث از احادیث متواترى است که احدى نمىتواند در صدور آن از پیامبر صلى الله علیه و آله تردید داشته باشد، تا آنجا که نویسنده محقّق «علّامه امینى» در کتاب معروف الغدیر این حدیث را از صد و ده نفر از صحابه و یاران پیامبر صلى الله علیه و آله و از سیصد و شصت دانشمند و کتاب معروف اسلامى، نقل کرده است، و در غالب کتب تفسیر و تاریخ و حدیث برادران اهل سنّت آمده است، حتّى گروه عظیمى از علماى اسلام کتاب مستقل درباره خصوص این حدیث نگاشتهاند، از جمله مرحوم علّامه امینى که خود کتاب مستقل بسیار پرمایه و کمنظیرى در این باره نوشته، نام بیست و شش تن از علماى اسلام را که درباره حدیث غدیر «کتاب جداگانه» نوشتهاند نام برده است.
جمعى از کسانى که سند حدیث را غیر قابل انکار دیدهاند سعى داشتهاند در دلالت آن در مسئله امامت و خلافت تردید کنند، و مولا را در اینجا تنها به معنى «دوست» تفسیر کنند، در حالى که دقّت در مضمون حدیث، و شرایط زمانى و مکانى آن و قرائن دیگر به خوبى گواهى مىدهد که هدف از آن چیزى جز مسئله امامت و ولایت به معنى رهبرى همهجانبه خلق نبوده است:
الف- آیه تبلیغ که در بحث گذشته آوردیم و قبل از این ماجرا نازل شده، با آن لحن تند و داغ و قرائنى که در آن بود به خوبى گواهى مىدهد که سخن از دوستى و صداقت معمولى نبوده، چرا که این امر جاى نگرانى نبود و این همه اهمیّت و تأکید لازم نداشت، همچنین آیه «اکمال دین» که بعد از آن نازل شده گواه بر این است که مسئله فوقالعاده مهمّى همچون مسئله رهبرى و جانشینى پیامبر صلى الله علیه و آله مطرح بوده است.
ب- طرز پیاده شدن حدیث با آن همه مقدّمات در آن بیابان سوزان با آن خطبه مفصّل و با اقرار گرفتن از مردم و در آن شرایط حسّاس زمانى و مکانى همه دلیل بر مدّعاى ماست.
ج- تبریکهایى که از ناحیه گروهها و اشخاص مختلف به على علیه السلام گفته شد و نیز اشعارى که شعرا در همان روز و بعد از آن سرودند، همه بیانگر این واقعیت است که سخن از نصب على علیه السلام به مقام والاى امامت و ولایت بوده و نه چیز دیگر.
فکر کنید و پاسخ دهید
1- داستان غدیر را شرح دهید.
2- حدیث غدیر با چند سند از پیامبر صلى الله علیه و آله و در چند کتاب معروف اسلامى نقل شده؟
3- چرا «مولا» در حدیث غدیر به معنى رهبر و امام است نه به معنى دوست؟
4- پیامبر صلى الله علیه و آله چه دعایى بعد از ماجراى غدیر در حق على علیه السلام فرمود؟
5- «غدیر» و «جحفه» کجاست؟
1) براى توضیح بیشتر به ترجمه کتابهاى: المراجعات و ترجمه الغدیر، و «نوید امن و امان» مراجعه فرمایید.