جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فلسفه وجود امام علیه السلام‏ (2)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

بحث‏هایى که درباره لزوم بعثت پیامبران داشتیم تا حدّ زیادى ما را به لزوم وجود امام علیه السلام بعد از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آشنا مى‏سازد، چرا که در قسمت مهمّى از برنامه‏ها اشتراک دارند، ولى در این جا لازم است مباحث دیگرى را نیز مطرح کنیم:

1- تکامل معنوى در کنار وجود رهبران الهى‏

قبل از هر چیز به سراغ هدف آفرینش انسان مى‏رویم که گل سرسبد جهان آفرینش است.

او راهى پر فراز و نشیب و طولانى را به سوى خدا، به سوى کمال مطلق و به سوى تکامل معنوى در تمام ابعاد مى‏پیماید.

بدون شک این راه را بدون رهبرى یک پیشواى معصوم نمى‏تواند به انجام برساند و طىِّ این مرحله بى‏رهبرى یک معلّم آسمانى ممکن نیست، چرا که «ظلمات است بترس از خطر گمراهى».

درست است خداوند انسان را با نیروى عقل و خرد مجهّز ساخته، وجدانى قوى و پربار به او داده، کتاب‏هاى آسمانى براى او فرستاده، ولى این انسان ممکن است با همه این وسائل تکوینى و تشریعى باز در تشخیص راه خود گرفتار اشتباه شود، مسلماً وجود یک پیشواى معصوم، خطر انحراف و گمراهى را تا حدّ زیادى تقلیل مى‏دهد، و به این ترتیب «وجود امام علیه السلام، تکمیل کننده هدف آفرینش انسان است».

این همان چیزى است که در کتب اعتقادى از آن به «قاعده لطف» تعبیر مى‏کنند و منظورشان از قاعده لطف این است که خداوند حکیم، تمام امورى را که براى وصال انسان به هدف آفرینش لازم است، در اختیار او قرار مى‏دهد، از جمله بعثت پیامبران و نصب وجود امام معصوم و گرنه نقض غرض کرده است. (دقّت کنید)

2- پاسدارى شرایع آسمانى‏

مى‏دانیم ادیان الهى به هنگام نزول بر قلب پیامبران مانند قطره‏هاى آب باران شفاف و زلال و حیاتبخش و جان پرورند؛ امّا هنگامى که وارد محیطهاى آلوده و مغزهاى ناتوان یا ناپاک مى‏شوند

تدریجاً آلوده مى‏گردند، و خرافات و موهومات بر آن مى‏فزایند، تا آن شفافیت و ظرافت روز اوّل را از دست دهد، در این حال نه جاذبه‏اى دارد، و نه تأثیر تربیتى چندانى، نه تشنه‏کامان را سیراب مى‏کند، و نه شکوفه و گل فضیلتى را مى‏رویاند.

این جاست که همیشه باید پیشوایى معصوم به عنوان پاسدارى از اصالت مکتب، و خالص بودن برنامه‏هاى دینى در کنار آن باشد تا از کجى‏ها و انحرافات و افکار التقاطى، و نظرات نادرست و بیگانه، و موهومات و خرافات، جلوگیرى کند؛ که اگر مذهب و آیین بدون وجود چنین رهبرى باشد در مدت بسیار کوتاهى اصالت و خلوص خود را از دست خواهد داد.

به همین دلیل على علیه السلام در یکى از سخنان خود در نهج‏البلاغه مى‏فرماید:

«اللهم بلى، لا تخلو الارض من قائم للَّه‏بحجّة، امّا ظاهراً مشهورا، او خائفاً مغمورا لئلا تبطل حجج اللَّه و بیناته؛

آرى، هرگز روى زمین از قیام کننده به حجّت الهى خالى نمى‏گردد، خواه ظاهر و آشکار باشد، و یا ترسان و پنهان، تا دلائل الهى و نشانه‏هاى روشن او باطل نگردد». (1)

در حقیقت قلب امام علیه السلام از این نظر همانند صندوق‏هاى مطمئنى است که اسناد گران‏بها را همیشه در آن مى‏گذارند، تا از دستبرد دزدان، و حوادث دیگر مصون و محفوظ بماند، و این یکى‏

دیگر از فلسفه‏هاى وجود امام علیه السلام است.

3- رهبرى سیاسى و اجتماعى امت‏

بدون شک هیچ جمع و گروهى بدون نظام اجتماعى که در رأس آن رهبرى توانا باشد نمى‏توانند به حیات خود ادامه دهند، و به همین دلیل از قدیمى‏ترین ایّام تا کنون همه اقوام و ملّت‏ها براى خود رهبرى برگزیده‏اند که گاه صالح بوده و در بسیارى از مواقع ناصالح، و بسیار مى‏شده که با استفاده از نیاز امت‏ها به وجود رهبر، سلاطین سلطه‏جو با زور و تزویر خود را بر مردم تحمیل مى‏کردند، و زمام امور را به دست مى‏گرفتند … این از یکسو.

از سوى دیگر براى این‏که انسان بتواند به هدف کمال معنوى خویش نائل گردد باید این راه را نه به تنهایى، بلکه با جماعت و جامعه بپیماید، که نیروى فرد از نظر فکرى و جسمى و مادى و معنوى بسیار ناچیز است و نیروى جمع بسیار پرقدرت.

ولى جامعه‏اى لازم است که نظام صحیحى بر آن حاکم باشد، استعدادهاى انسانى را شکوفا سازد، با کجى‏ها و انحرافات مبارزه کند، حقوق همه افراد را حفظ نماید، و براى رسیدن به هدف‏هاى بزرگ برنامه‏ریزى و سازماندهى داشته باشد و انگیزه‏هاى حرکت را در یک محیط آزاد در کل جامعه بسیج کند.

و از جا که انسان خطاکار قدرت چنین رسالت عظیمى را ندارد، همان گونه که با چشم خود همیشه ناظر انحرافات زمامداران‏

سیاسى دنیا از مسیر صحیح بوده‏ایم، لازم است پیشوایى معصوم از سوى خداوند بر این امر مهم نظارت کند، و در عین بهره‏گیرى از نیروهاى مردمى و اندیشه‏هاى دانشمندان جلو انحرافات را بگیرد.

این یکى دیگر از فلسفه‏هاى وجود امام است علیه السلام و یکى دیگر از شعبه‏هاى «قاعده لطف». باز تکرار مى‏کنیم تکلیف مردم در زمان‏هاى استثنایى که امام معصوم به عللى غایب گردد نیز روشن شده که به خواست خدا در بحث‏هاى حکومت اسلامى مشروحاً از آن سخن خواهیم گفت.

4- لزوم اتمام حجّت‏

نه تنها دل‏هاى آماده باید در پرتو وجود امام علیه السلام راهنمایى شده و مسیر خود را به سوى کمال مطلق ادامه دهد، بلکه باید براى آنها که دانسته و عمداً راه خلاف را مى‏پویند اتمام حجّت شود، تا اگر وعده کیفرى به آنها داده شده است بى‏دلیل نباشد، و کسى نتواند ایراد کند که اگر رهبرى الهى و آسمانى دست ما را گرفته بود و به سوى حق رهنمون گشته بود هرگز تخلّف نمى‏کردیم.

خلاصه راه عذر بسته شود، دلائل حق به اندازه کافى بیان گردد، به ناآگاهان آگاهى داده شود، و به آگاهان اطمینان خاطر و تقویّت اراده.

5- امام علیه السلام واسطه بزرگ فیض الهى است‏

بسیارى از دانشمندان- به پیروى احادیث اسلامى- وجود پیامبر و امام علیه السلام را در جامعه انسانیت و یا در کل عالم هستى به وجود «قلب» در مجموعه بدن انسان تشبیه مى‏کنند.

مى‏دانیم هنگامى که قلب مى‏تپد خون را به تمام عروق مى‏فرستد، و تمام سلول‏هاى بدن را تغذیه مى‏کند.

از آن‏جا که امام معصوم به صورت یک انسان کامل و پیشرو قافله انسانیّت سبب نزول فیض الهى مى‏گردد و هر فرد به مقدار ارتباطش با پیامبر و امام علیه السلام از این فیض بهره مى‏گیرد؛ باید گفت همان گونه که وجود قلب براى انسان ضرورى است وجود این واسطه فیض الهى نیز در کالبد جهان انسانیّت ضرورت دارد. (دقّت کنید)

اشتباه نشود پیامبر و امام علیه السلام از خود چیزى ندارند که به دیگران بدهند هر چه هست از ناحیه خداست، امّا همان گونه که قلب واسطه فیض الهى براى بدن است، پیامبر و امام علیه السلام نیز واسطه‏هاى فیض خدا براى انسان‏ها از تمام قشرها و گروه‏ها هستند.

1- نقش امام علیه السلام در تکامل معنوى انسان‏ها چیست؟

2- نقش امام علیه السلام در پاسدارى شریعت چگونه است؟

3- نقش امام علیه السلام در مسئله رهبرى حکومت و نظام جامعه چگونه مى‏باشد؟

4- اتمام حجّت چه معنى دارد؟ و امام علیه السلام چه نقشى در این زمینه دارد؟

5- واسطه فیض چیست؟ و بهترین تشبیهى که براى پیامبر و امام علیه السلام از این نظر مى‏توان کرد کدام است؟


1) نهج‏البلاغه، کلمات قصار، جمله 147.