جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بهترین راه شناخت پیامبر (2)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

بى‏شک ادّعاى هر مدّعى را پذیرفتن بر خلاف عقل و منطق است.

مدّعى نبوّت و رسالت از سوى خداوند ممکن است راستگو باشد، امّا این احتمال را نیز دارد که شخص فرصت طلب و متقلبى خود را به جاى پیامبران راستین جا زند، و به این دلیل لازم است یک معیار قطعى براى ارزیابى دعوت پیامبران و ارتباط آنان با خدا در دست داشته باشیم.

براى رسیدن به این مقصود راه‏هاى مختلفى وجود دارد که از همه مهم‏تر دو راه زیر است:

1- بررسى محتواى دعوت پیامبر و گردآورى قرائن و نشانه‏ها.

2- اعجاز و کارهاى مافوق بشرى.

اجازه دهید نخست سخنى از اعجاز بگوییم:

هستند کسانى که از لفظ «معجزه» تعجب مى‏کنند، و یا معجزات را هم‏ردیف افسانه‏ها و اساطیر مى‏پندارند در حالى که اگر به معنى دقیق و علمى معجزه بیندیشیم این گونه تصورها اشتباه محض است.

معجزه یک عمل غیر ممکن و معلول بى‏علت نیست، بلکه معجزه در یک تفسیر ساده، عمل خارق عادتى را مى‏گویند که انجام آن از قدرت افراد عادى بیرون است و تنها به اتکاى یک نیروى مافوق طبیعى امکان‏پذیر مى‏باشد.

به این ترتیب معجزه داراى شرایط زیر است:

1- کارى است ممکن و قابل قبول.

2- انسان‏هاى عادى و حتّى نوابغ به اتّکاى قدرت بشرى توانایى بر انجام آن ندارند.

3- آورنده معجزه باید به اندازه‏اى به کار خود اطمینان داشته باشد که دیگران را به مقابله دعوت کند.

4- هیچ کس نتواند همانند آن را ارائه دهد، و چنان‏که از نام معجزه پیداست همه در برابر آن عاجز گردند.

5- معجزه حتماً باید توأم با ادعاى نبوّت و یا امامت باشد (بنابراین کارهاى خارق عادتى که از غیر پیامبر و امام سر زند معجزه نامیده نمى‏شود بلکه کرامت نام دارد).

چند نمونه روشن‏

همه ما شنیده‏ایم که یکى از معجزات حضرت مسیح زنده کردن مردگان و درمان بیماران غیر قابل علاج بوده است.

آیا هیچ دلیل علمى و عقلى داریم که انسان بعد از آن‏که دستگاه‏هاى بدنش از کار افتاد و خاموش شد نتواند مجدداً به زندگى باز گردد؟!

و آیا هیچ دلیل علمى و عقلى داریم که بیمارى سرطان که ما از درمانش عاجزیم درمان نداشته باشد؟!

البته بدون شک انسان با نیرویى که دارد در شرایط فعلى قادر به زنده کردن مردگان، و یا درمان پاره‏اى از بیمارى‏ها نیست، هر چند تمام پزشکان جهان دست به دست هم دهند، و تجربه و معلومات خود را به یارى طلبند.

ولى چه مانعى دارد که انسانى با یک نیروى الهى، و با آگاهى خاصّى که از دریاى بیکران علم خدا دریافته، بتواند با اشاره مرموزى روح به کالبد مرده‏اى باز گرداند و بیمار لاعلاجى را شفا بخشد؟!

علم مى‏گوید: من نمى‏دانم و توانایى ندارم، امّا هرگز نمى‏گوید ممکن نیست و نامعقول است.

مثالى دیگر: سفر به کره ماه بدون استفاده از سفینه فضائى و قایق ماه‏نشین براى هیچ انسانى ممکن نیست، امّا در عین حال چه مانعى دارد که نیرویى برتر از نیروى ما، و مرکب مرموزى فراتر از

مرکب‏هایى که بشر اختراع کرده است، در اختیار کسى قرار گیردو بدون استفاده از سفینه فضایى و قایق ماه‏نشین به کره ماه یا کرات بالاتر برود.

اگر کسى به راستى توانست چنین امور خارق‏العاده یا مانند آن را انجام دهد و همراه آن ادّعاى نبوّت کند، و انسان‏ها را به مقابله طلبد و «تحدى» نماید و همگان در برابر او عاجز شوند یقین پیدا مى‏کنیم که او از طرف خداست.

زیرا ممکن نیست خداوند چنین قدرتى را در اختیار انسان دروغگویى قرار دهد که مایه گمراهى بندگان گردد. (دقّت کنید)

معجزات را نباید با خرافات آمیخت‏

همیشه «افراطها» و «تفریطها» منشأ فساد و تباهى و تیرگى چهره حقیقت بوده است.

در مورد معجزه نیز همین امر صادق است. در حالى که بعضى از «روشنفکرنماها» صریحاً یا تلویحاً به نفى هر گونه معجزه مى‏پردازند، گروهى دیگر از در و دیوار معجزه مى‏تراشند و اخبار ضعیف و افسانه‏هاى خرافى را که احیاناً دست‏هاى مرموز دشمنان در ساختن آن فعّالیّت داشته با معجزات مخلوط مى‏کنند، و چهره علمى معجزات واقعى پیامبران را با افسانه‏هاى ساختگى و اوهام بى‏اساس مى‏پوشانند.

تا معجزات واقعى از این گونه افسانه‏هاى جعلى پیراسته‏

نشود، چهره اصیل آنها آشکار نمى‏گردد.

به همین دلیل دانشمندان بزرگ ما همیشه مراقب بودند که احادیث اسلامى در زمینه معجزات و غیر آنها از این گونه مجعولات به دور باشد.

روى همین جهت «علم رجال» را به وجود آوردند، تا راویان حدیث به خوبى شناخته شوند، و احادیث «صحیح» از «ضعیف» جدا گردد، و مطالب موهوم و بى‏اساس با حقایق آمیخته نشود.

سیاست‏هاى استعمارى و الحادى امروز نیز بیکار ننشسته و سعى مى‏کنند پندارهاى بى‏پایه را با اعتقادات پاک دینى مخلوط سازند، و از این رهگذر «چهره غیر علمى» به همه آنها بدهند، باید به دقّت مراقب این توطئه‏هاى تخریبى دشمن باشیم.

فرق معجزه با خارق عادات دیگر

غالباً شنیده‏ایم جمعى از مرتاضان دست به کارهاى خارق‏العاده‏اى مى‏زنند، کسانى که این کارهاى عجیب و غریب را دیده‏اند کم نیستند، این یک واقعیّت است نه افسانه.

این جاست که این سؤال پیش مى‏آید که چه فرقى میان این کارهاى خارق‏العاده و معجزات انبیاء است؟ و ما با چه معیارى آنها را از هم تشخیص دهیم؟!

این سؤال پاسخ‏هایى دارد که از همه روشن‏تر دو امر است:

1- مرتاضان همیشه کارهاى محدودى را انجام مى‏دهند، و

به تعبیر دیگر هیچ مرتاضى حاضر نیست کارى را که شما پیشنهاد مى‏کنید انجام دهد بلکه خارق عادتى را انجام مى‏دهد که خودش مى‏خواهد یعنى آن را تمرین کرده و خوب یاد گرفته و بر آن مسلط است. دلیل این مطلب روشن است زیرا نیروى هر انسانى محدود است، و در یک یا چندین کار مى‏تواند مهارت داشته باشد.

امّا خارق عادات پیامبران هیچ گونه حدّ و مرزى ندارد، هیچ گونه قید و شرطى براى آن نیست، آنها مى‏توانند در موارد لزوم هر معجزه‏اى که پیشنهاد مى‏شود انجام دهند، چرا که از قدرت بى‏پایان پروردگار مدد مى‏گیرند و مى‏دانیم قدرت خدا حد و مرزى نمى‏شناسد، در حالى که قدرت انسان بسیار محدود است.

2- کارهایى که یک مرتاض مى‏کند، مرتاض دیگرى نیز همانند آن را انجام مى‏دهد یعنى از قدرت بشر بیرون نیست.

به همین دلیل مرتاض خارق‏العاده‏گر، هرگز دیگران دعوت به مقابله به مثل نمى‏کند و به اصطلاح «تحدى» نمى‏نماید، چون که مى‏داند در گوشه و کنار شهر خود یا شهرهاى دیگر افرادى مثل او وجود دارند.

امّا پیامبران با اطمینان کامل تحدى مى‏کنند، و مى‏گویند «اگر تمام انسان‏هاى روى زمین جمع شوند همانند کارى را که ما مى‏کنیم انجام نخواهند داد».

این تفاوت در مورد «سحر» نیز صادق است، و این دو فرق را که بیان کردیم حد و مرز معجزه را از سحر کاملًا جدا مى‏کند. (دقّت کنید)

فکر کنید و پاسخ دهید

1- «معجزه» را چرا معجزه مى‏گویند؟

2- آیا معجزه استثناء در قانون علّیت است؟

3- از چند راه مى‏توان معجزه را از اعمال مرتاضان و سحر بازشناخت؟

4- شرایط اصلى معجزه چیست؟

5- آیا در عمر خود تا کنون چیزى که شبیه به معجزه باشد دیده‏اید؟