جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

چرا پیامبران معصومند؟ (2)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

مصونیت از گناه و خطا

بدون شک هر پیامبرى قبل از هر چیز باید اعتماد عموم را جلب کند به طورى که در گفته او احتمال خلاف و دروغ و اشتباه ندهند.

در غیر این صورت مقامِ رهبرى او متزلزل خواهد شد.

اگر پیامبران معصوم نباشند بهانه‏جویان به عذر این‏که آنها اشتباه مى‏کنند، و حقیقت‏طلبان به خاطر تزلزل نسبت به محتواى دعوت آنها، از پذیرفتن دعوت‏شان خوددارى خواهند کرد و یا لااقل نمى‏توانند با دلگرمى آن را پذیرا شوند.

این دلیل که مى‏توان آن را «دلیل اعتماد» نام نهاد یکى از مهم‏ترین دلائل عصمت انبیاء است.

به تعبیر دیگر: چگونه ممکن است خداوند فرمان دهد که از انسانى بى‏قید و شرط اطاعت شود در حالى که این انسان ممکن است خطا کند، و یا مرتکب گناهى گردد. در چنین حالى آیا مردم از او اطاعت بکنند؟ اگر بکنند که تبعیّت از خطا و گناه است، و اگر نکنند مقامِ رهبرى او متزلزل گردیده، به خصوص این‏که مقام رهبرى پیامبران با دیگران کاملًا متفاوت است، زیرا مردم تمام اعتقاد و برنامه خود را از آنها مى‏گیرد.

به همین دلیل مى‏بینیم مفسران بزرگ هنگامى که به آیه «اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم»؛ (1)

«اطاعت کنید خدا و اطاعت کنید پیامبر و اولوالامر را» مى‏رسند مى‏گویند دستور اطاعت مطلق دلیل بر این است که هم پیامبر معصوم است و هم «اولى الامر» و منظور از اولوالامر، امامان معصومى هستند همچون پیامبر صلى الله علیه و آله وگرنه خداوند هرگز دستور اطاعت بى‏قید و شرط از آنها را نمى‏داد.

راه دیگرى که مى‏توان از طریق آن معصوم بودن پیامبران را در برابر هر گونه گناه اثبات کرد این است که «عوامل گناه در وجود پیامبران محکوم به شکست است».

توضیح این‏که: هنگامى که ما به خودمان مراجعه مى‏کنیم مى‏بینیم در برابر بعضى از گناهان یا کارهاى زشت و ناپسند تقریباً معصوم هستیم.

به مثال‏هاى زیر توجه کنید:

آیا هیچ آدم عاقلى را پیدا مى‏کنید که به فکر خوردن آتش‏

بیفتد؟ و یا خاکروبه و کثافات را ببلعد؟

آیا هیچ انسان با شعورى را پیدا مى‏کنید که لخت مادرزاد شود و در کوچه و بازار راه برود؟

مسلماً نه، و اگر چنین کارى از کسى دیدیم حتماً یقین پیدا مى‏کنیم که از حال عادى بیرون رفته، و گرفتار حالت روانى شده است، و اگر نه عادتاً محال است شخص عاقل اقدام به چنین کارى کند.

وقتى این گونه حالات و مانند آن را «تحلیل» مى‏کنیم مى‏بینیم زشتى این گونه اعمال آن قدر نزد ما روشن است که انسان عاقل به سراغ آن نمى‏رود.

این‏جاست که مى‏توانیم در یک جمله کوتاه این حقیقت را مجسّم سازیم و بگوییم هر فرد عاقل و سالمى در برابر یک رشته اعمال ناشایست «مصونیت» و یا به تعبیر دیگر یک نوع «عصمت» دارد.

از این مرحله پا را فراتر مى‏گذاریم، بعضى از انسان‏ها را مى‏بینیم که در مقابل اعمال ناشایست دیگرى مصونیت دارند در حالى که افراد عادى چنین نیستند.

مثلًا یک طبیب آگاه و ماهر که انواع میکروب‏ها را به خوبى مى‏شناسد هرگز حاضر نیست آب آلوده‏اى را که از شستن لباس‏هاى بیمارانى که به خطرناک‏ترین بیمارى‏هاى واگیر مبتلا هستند بنوشد، در حالى که یک فرد بیسواد و ناآگاه ممکن است در برابر چنین کارى بى‏تفاوت باشد.

باز با یک تحلیل ساده به اینجا مى‏رسیم که هر قدر سطح‏

آگاهى انسان نسبت به یک موضوع بالاتر مى‏رود مصونیت بیشترى در برابر اعمال زشت به او مى‏دهد.

اکنون با این محاسبه اگر کسى به قدرى سطح «ایمان» و «آگاهى» او بالا برود و آنچنان به خدا و دادگاه عدل او اعتقاد داشته باشد که گویى همه آنها را در برابر چشمان خود حاضر و ناظر مى‏بیند، چنین کسى در برابر همه گناهان مصونیت خواهد داشت، و هر عمل زشتى در برابر او همانند برهنه شدن و لخت مادر زاد در کوچه و بازار راه رفتن در نظر ماست.

براى او مال حرام درست همانند شعله آتش است همان گونه که ما آتش را به دهان نمى‏بریم او نیز مال حرام به دهان نمى‏برد!

از مجموع این سخن چنین نتیجه مى‏گیریم که پیامبران به خاطر علم و آگاهى و ایمان فوق‏العاده‏اى که دارند انگیزه‏هاى معصیت را مهار مى‏کنند و هیجان‏انگیزترین عوامل گناه نمى‏تواند بر عقل و ایمان آنها چیره شود، و این است که مى‏گوییم پیامبران معصومند و در برابر گناهان بیمه‏اند.

مقام عصمت چگونه مى‏تواند افتخار باشد؟

بعضى، از کسانى که از مفهوم عصمت و عوامل مصونیت از گناه اطّلاعى ندارند ایراد مى‏کنند که اگر خدا کسى را از گناه باز دارد و عوامل گناه را در او نابود کند افتخارى براى او نخواهد بود!

این یک مصونیت اجبارى است، و مصونیت اجبارى فضیلت‏

محسوب نمى‏شود.

امّا با توضیحاتى که در بالا دادیم پاسخ این ایراد کاملًا روشن است:

مصونیت پیامبران از گناه به هیچ وجه جنبه اجبارى ندارد، بلکه مولود ایمان نیرومند و یقین کامل، و آگاهى و علم فوق‏العاده آنهاست، و این بزرگ‏ترین افتخار براى آنها است.

آیا اگر یک طبیب آگاه، به شدت از عوامل بیمارى‏زا پرهیز مى‏کند دلیل بر مجبور بودن اوست؟!

آیا اگر چنین کسى بهداشت را رعایت مى‏کند فضیلتى براى او محسوب نمى‏شود؟

آیا اگر یک حقوقدان با توجه به عواقب شوم یک جنایت هولناک در دادگاه از آن به شدت پرهیز دارد فاقد فضیلت است؟

و به این ترتیب به این نتیجه مى‏رسیم که معصوم بودن پیامبران هم جنبه اختیارى دارد و هم افتخار بزرگى براى آنهاست.

فکر کنید و پاسخ دهید

1- معصوم بودن چند شاخه دارد؟

2- اگر پیامبران معصوم نبودند چه مى‏شد؟

3- حقیقت مقام «عصمت» چیست؟

4- آیا مى‏توانید غیر از مثال‏هایى که در این درس آمده موارد دیگرى را بشمارید که همه یا گروهى از مردم در مقابل آن معصوم باشند؟

5- عصمت انبیاء اجبارى است یا اختیارى؟ به چه دلیل؟


1) سوره نساء، آیه 59.