راهى از برون
با یک نگاه ساده به جهانى که در آن زندگى مىکنیم به این حقیقت مىرسیم که جهان هستى درهم و برهم نیست، بلکه تمام پدیدهها بر خط سیر معینى در حرکتند و دستگاههاى جهان همچون لشکر انبوهى هستند که به واحدهاى منظم تقسیم شده و به سوى مقصد معینى در حرکتند.
نکات ذیل مىتواند هر ابهامى را در این زمینه برطرف سازد:
1- براى پدید آمدن و باقى ماندن هر موجود زندهاى باید یک سلسله قوانین و شرائط خاص دست به دست هم بدهند مثلًا براى پدید آمدن یک درخت: زمین، آب و هواى مناسب و حرارت معین لازم
است که دانه را بکاریم و خوب تغذیه و تنفس کند، سبز شود و رشد نماید.
در غیر این شرائط رشد آن ممکن نیست، انتخاب این شرائط و فراهم کردن این مقدمات نیاز به عقل و علم و دانش دارد.
2- هر موجودى اثرى مخصوص به خود دارد، آب و آتش هر کدام اثرى مخصوص به خود دارند که از آنها جدا نمىشود و همواره از قانون ثابتى پیروى مىکنند.
3- تمام اعضاى موجودات زنده با یکدیگر همکارى دارند، به عنوان نمونه همین بدن انسان که خود عالمى است، در وقت عمل تمام اعضایش خود آگاه و ناخودآگاه با هماهنگى خاصّى کار مىکنند، مثلًا اگر خطرى پیش آید همگى براى دفاع بسیج مىشوند، این ارتباط و همکارى نزدیک، نشانه دیگرى از نظم در جهان هستى است.
4- یک نگاه به صحنه جهان آشکار مىسازد که نه تنها اعضا و پیکر یک موجود زنده بلکه تمام موجودات مختلف جهان نیز هماهنگى مخصوصى با هم دارند، مثلًا براى پرورش موجودات زنده آفتاب مىتابد، ابر مىبارد، نسیم مىوزد، و زمین و منابع زمینى نیز کمک مىکنند، اینها نشانه وجود یک نظام معیّن در عالم هستى است.
رابطه «نظم» و «عقل»
این حقیقت در برابر وجدان همه کس ظاهر است که نظم در هر دستگاهى باشد حکایت از «عقل و فکر و نقشه و هدف» مىکند.
زیرا انسان هر کجا نظم و حساب و قوانین ثابتى دید مىداند که در کنار آن مبدأ علم و قدرتى را باید جستوجو کند، و در این درک وجدانى خود نیاز چندانى به استدلال نمىبیند.
او مىداند هرگز یک آدم نابینا و بىسواد نمىتواند با ماشین تایپ یک انشاءِ خوب، یا یک مقاله اجتماعى و انتقادى بنویسد؛ و هرگز یک کودک دوساله نمىتواند با گردش دادن نامنظم قلم روى کاغذ، تابلوى زیبا و پرارزشى به وجود آورد؛ بلکه اگر ما یک انشاء خوب یا مقاله با ارزشى را دیدیم مىدانیم آدم با سواد و با عقل و هوشى آن را به وجود آورده، و یا اگر در یکى از موزهها تابلوى بسیار زیبا و جالبى را مشاهده کردیم شک نخواهیم کرد که دست نقّاش هنرمند و چیرهدستى در اینجاد آن به کار رفته؛ اگر چه هرگز آن نویسنده و نقّاش هنرمند را ندیده باشیم.
بنابراین هرجا دستگاه منظمى است در کنار آن هم عقل و هوشى وجود دارد و هر قدر آن دستگاه بزرگتر، دقیقتر و جالبتر باشد علم و عقلى که آن را ایجاد کرده است به همان نسبت بزرگتر خواهد بود.
گاهى براى اثبات این موضوع که هر دستگاه منظم نیاز به مبدأ عقل و دانش دارد از «حساب احتمالات» که در ریاضیات عالى از
آن بحث شده کمک گرفته مىشود و از این راه اثبات مىکنند که مثلًا یک فرد بىسواد اگر بخواهد به وسیله ماشین تایپ، با فشار دادن روى دکمههاى ماشین؛ از روى تصادف، یک مقاله یا یک قطعه شعر را تایپ کند، مطابق حساب احتمالات میلیاردها سال طول مىکشد که حتى عمر کره زمین براى آن کافى نیست (براى توضیح بیشتر به کتاب آفریدگار جهان یا کتاب در جستوجوى خدا مراجعه نمایید)
قرآن مجید مىگوید:
«سنریهم آیاتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى یتبین لهم انه الحق او لم یکف بربک انه على کل شىءٍ شهید»؛ (1)
ما نشانههاى خود را در نظام آفرینش، در سراسر جهان در درون وجود خود انسانها به آنها نشان مىدهیم تا بدانند او بر حق است، آیا براى اثبات وجود او همین کافى نیست که او عالم به اسرار همه چیز است».
فکر کنید و پاسخ دهید
1- چند مثال (غیر از آنچه در درس گفته شد) براى دستگاههاى صنعتى که از مشاهده آنها پى به وجود یک سازنده عالم و آگاه مىبریم بزنید.
2- فرق میان «آفاق» و «انفس» چیست؟ مثالهایى از نشانههاى خدا در آفاق و در انفس بیان کنید.
1) سوره فصلّت، آیه 53.