در قرآن مجید، پیرامون برخى از موضوعات آیاتى وارد گردیده و بر وجود آفریدگار جهان، و یکتایى او و علم و قدرت او استدلال شده است.
در مورد اثبات صانع مىفرماید:
أَ فِی اَللّهِ شَکٌّ فاطِرِ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ.(1)
»آیا در وجود خدا شک و تردید هست در حالىکه او آفریننده آسمانها و زمین است«.
یعنى پدیدههایى به نام آسمان و زمین بدون آفریدگار امکانپذیر نیست، تو گویى قرآن با برهان «إنّى» که از اثر پى به مؤثر بردن است، بر وجود صانع استدلال مىکند.
در برخى از آیات، از دلایل پیچیدهترى کمک گرفته و مىفرماید:
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ اَلْخالِقُونَ(2)
»آیا خودبهخود پدید آمدهاند، یا خود را آفریدهاند«.
جمله نخست اشاره به قانون علیت، و اینکه هیچ پدیدهاى نمىتواند بدون علت باشد.
جمله دوم اشاره به دور است، و اینکه «خود خالقى» مستلزم دور است.
اینها نمونههایى از براهین محکم و استوارى است که در قرآن در زمینههاى معارف وارد شده است. در این کتاب در موارد زیادى با براهین روشن، بر یکتایى ذات، و پیراستگى او از زاد و ولد، و… استدلال شده است و قرآن در همه این موارد از موضع یک متفکر سخن مىگوید نه از موضع تعبد، زیر فرق است بین این که وحى بگوید، نماز صبح دو رکعت است و اینکه بگوید خدا یکى است و همتایى براى او نیست. او در گزاره نخست از موضع تعبد سخن مىگوید و باید آن را پذیرفت زیرا خرد را براى اثبات آن راهى هست در حالىکه در گزاره دوم از موضع یک متفکر سخن مىگوید و با طرح دلایل محکم، تصدیق و ایمان مىآفریند.
کلیه بحثهاى پیشوایان معصوم مخصوصا امیر مؤمنان علیه السّلام در خطبههاى توحید همگى از این مقوله است، یعنى از موضع یک حکیم وارسته سخن مىگوید.
مراجعه به کتاب شریف توحید صدوق که برگى از کارنامه علمى ائمه اهل بیت علیهم السّلام است ما را با یک جهان از معارف همراه با منطق و برهان آشنا مىسازد و در مناظرههاى امام رضا (ع) با دانشمندان معاصر این مطلب به خوبى متجلى است.
از این بیان نتیجه مىگیریم که کلیه گزارههاى مربوط به هستىشناسى که اساس ادیان را تشکیل مىدهد و بدون ثبوت آنها دین-مگر به صورت «پیشفرض» -مفهوم صحیحى پیدا نمىکند، در قلمرو عقل نظرى بوده و در این میدان خرد، یکه تاز عرصه اندیشه است.
اکنون وقت آن رسیده است که باید تأثیرگذارى عقل عملى در مورد مسائل کلى ادیان را مطرح کنیم:
1) یوسف / 101.
2) طور / 35.