شناسایى جایگاه خرد در این نوع از مسائل که به آیین خاصى اختصاص ندارد، در گرو آشنایى با دو نوع فعالیت قوه عاقله است که یکى نظرى و دیگرى عملى و گاهى از راه مسامحه، عقل را به خاطر این دو نوع فعالیت-به عقل نظرى و عقل عملى-تقسیم مىکنند.
همانطور که یادآور شدیم: تقسیم عقل، به دو بخش بدین معنا نیست که ما دو نوع عقل و خرد نظرى و عملى داریم، بلکه بدین معناست که عقل دو نوع کارکرد دارد و با دو نوع متعلق سروکار دارد:
1. گاهى هستى را مورد تفکر و اندیشه ی خود قرار مىدهد و مىگوید: خدا موجود است. مادّه در جهان وجود دارد، ماده به انرژى تبدیل مىشود و همچنین، در این موارد، یافته عقل و خرد چیزى جز گزارشى از واقع نیست، لذا فلاسفه ی اسلام از دیرزمان در سایه عقل نظرى وجود را به نحو زیر تقسیم کردهاند و گفتهاند: وجود یا واجب است و یا ممکن، ممکن نیز یا جوهر است و یا عرض، و جوهر نیز یا مجرد است و یا مادّى…
در هم این موارد، متعلق اندیشه، هستىها و بود و نبودهاست، و به این نوع ادراک، ادراک نظرى و مدرک را عقل نظرى مىنامند، زیرا خرد در این مورد جز نظر و اندیشیدن، کار دیگرى صورت نمىدهد.
ولى هرگاه خرد به بایدها و نبایدها تعلق بگیرد، مثلا بگوید: انسان باید عدالت را پیشه خود سازد، از ظلم و ستم باید پرهیز نمود، در اینجا مدرک و یافته خرد، هستى نیست، بلکه یک ارزش است که یا باید، یا نباید صورت پذیرد و اگر هم به صورت گزارهاى مطرح گردد، غرض از آن، باید و نباید است، مثلا عدالت زیباست، ظلم قبیح است، عمل به پیمان نیکوست، پیمانشکنى زشت است، این گزارهها در نظر دیگر به انشاء تبدیل مىشود و معناى آن این است که عقل مىگوید باید به عدالت رفتار کرد یا به پیمان وفا نمود و از ظلم و پیمانشکنى باید پرهیز نمود.
آنچه گفته شد: توضیح اجمالى و ابتدایى از عقل نظرى و عملى است که البته تفصیل آن در فلسفه ی اسلامى بیان شده و ما نیز در بحثهاى حسن و قبح عقلى علل پیدایش بایدها و نبایدها را از گزارههاى نظرى بیان کردیم و مشکلى را که «دیوید هیوم«، فیلسوف انگلیسى در این مورد مطرح کرده است، به نحو روشن پاسخ گفتیم.(1)
1) او مىگوید: چگونه حکم عقل عملى از عقل نظرى تولید مىشود. مثلا مىگوییم: خدا هست و از آن نتیجه مىگیریم که باید او را پرستش کرد، چگونه این حکم انشائى از جمله ی خبریه پدید مىآید. اجمال پاسخ این است که حکم عملى به وسیله ی یک قیاس مخفى و برهان ناپیدا پدید مىآید نه از مجرد ادراک عقل نظرى.