در دوران ترجمه ی کتب یونانى و رومى و ایرانى و هندى، مسألهاى به نام «تعارض عقل و دین» پدید آمد و اینکه بخشى از گزارههاى شرع با گزارههاى عقل، خصوصا عقل فلسفى سازگار نیست، و همین مطلب سبب شد که کلام اسلامى پىریزى شود و به هماهنگى عقل و دین بپردازد.
ولى در نهضت فکرى غربى، مسأله، عنوان خود را عوض کرد و مسأله ی «تعارض علم و دین» پدید آمد، خصوصا هنگامى که داروین، شجره ی نسب انسان را بهگونهاى ترسیم کرد که با آنچه در قرآن و تورات آمده، کاملا مغایر بود، مخالفان کلیسا در غرب و نوکیسههاى علمى در شرق، بر طبل مخالفت «علم و دین» کوبیدند، و همین سبب شد که گروهى از اندیشمندان اسلامى مواردى را که رنگ مخالفت به خود گرفته بود، مجددا مورد بحث و بررسى قرار دهند. همه ی اینها حاکى از لزوم به کارگیرى خرد در معرفت دینى است، و ما به سهم خود گفتهایم که هرگز کوچکترین مخالفتى بین حکم خرد و دین، یا دادههاى علم واقعى و باورهاى دینى وجود ندارد، و اگر مخالفتى به چشم مىخورد، ناشى از برداشت غیرصحیح از دین، یا وجود مغالطه در حکم خرد و یا بىپایگى فرضیههاى علمى است.
آرى گروه اخبارى، تعارض عقل و نقل را پذیرفته و غالبا نقل را بر عقل مقدّم مىدارند، و مرحوم شیخ انصارى در کتاب فرائد، در مبحث حجیّت عقل، صور تعارض را از آنان نقل کرده و به نقد آنها پرداخته است.(1)
1) فرائد الأصول، مبحث حجیّت قطع به حکم شرعى از طریق دلیل عقلى.