گاهى تصور مىشود که یکى از دلایل دخالت عرف در دین، مسأله ی منطقة الفراغ شرعى است، و در اینباره چنین مىنویسد:
»راه دیگرى براى دخالت عرف، گسترش منطقة الفراغ شرعى است، یعنى پذیرش این معنى که حوزه ی مباحات، اساسا میدان جولان عقل عرفى است، و این میدان را مىتوان به طرق گوناگون توسعه داد به قدرى که حوزه ی واجب و حرام شرعى تنها محدوده ی اندکى از حقوق خصوصى را دربر گرفته و عمدتا معطوف به شعایر و مناسکى گردد که به تنظیم رابطه ی انسان و خدا مىپردازد.(1)
تحلیل
با اینکه نگارنده این سطور کوشش مىکند که از هر نوع کلمه و جملهاى که مایه ی بهانهجویى گردد، خوددارى کند، ولى در اینجا با کمال اعتذار از خوانندگان یادآور مىشویم که اصولا نویسنده ی این بخش، عارى از آگاهى فقهى بوده، و اصولا یکى از گرفتاریهاى ما، در این کشور مداخله ی افراد ناآگاه در مسایل دینى است.
1. اصولا احکام اسلامى به پنج نوع تقسیم مىشود، مانند واجب و حرام و مستحب و مکروه و مباح، آن هم به خاطر ملاکات مخصوص است.
این تقسیم به اعتبار ملاکات مصلحت و مفسده است. هرگاه چیزى در انجام آن مصلحت الزامى یا غیرالزامى داشته باشد، حکم آن به ترتیب واجب و مستحب است و اگر چیزى ترک آن مفسده ی الزامى و یا غیرالزامى داشته باشد، به ترتیب به
حرام و مکروه توصیف مىشود و هرگاه مصلحت و مفسده ی چیزى یکسان باشد، یعنى خالى از هر نوع رجحان گردد، حکم آن اباحه است. بنابراین در همان منطقه ی فراغ فرضى، شرع مقدس حکم دارد و اگر برخى از اصولیّین آن را به منطقة الفراغ توصیف کردهاند، مقصود فارغ از الزام است، نه فارغ از حکم و به تعبیر دیگر، مباح بودن چیزى به معنى «لا حکم» بودن آن نیست، بلکه حکم به تساوى است، و مقتضى «تساوى فعل و ترک» است، نه لا اقتضاء نسبت به هردو.
2. فرض کنیم بخشى از افعال انسان، منطقة الفراغ است یعنى شرع مقدس در آنجا حکمى ندارد، این چگونه سبب مىشود که ما آن چهار منطقه را که شرع مقدس در آنجا احکامى به نام واجبات و مستحبات و محرمات و مکروهات دارد، را از حکم شرعى خالى کرده و بخش اعظم را به منطقة الفراغ ملحق سازیم؟ تا آنجا که حکم شارع منحصر به شعایر و مناسک عبادى یعنى رابطهى انسان و خدا گردد؟
در آیین مقدس اسلام، از هفتاد گناه کبیره نام برده شده، هرچند کبیره بودن اکثر آنها نسبى است، چگونه مىشود حرمت زنا و قمار و شراب و لواط و غیبت و قتل نفس و نمیمه و حرامخوارى و کمفروشى و… را به منطقة الفراغ ببریم و فقه اسلامى را به فقه عبادى منحصر کنیم؟!
امام صادق علیه السّلام مىفرماید:
»ما من شىء إلاّ و فیه کتاب و سنّة«(2)
چیزی نیست مگر این که حکم آن در کتاب و حدیث یان شده است«.
سماع یکی از شاگردان امام کاظم علیه السلام از او سوال می کند:
»أکل شیء فی کتاب الله و سنة نبیه أو تقولون فیه؟ قال علیه السلام: بل کل شیئ ف کتاب الله و سنة
نبیه«.(2)
»آیا همه چیز در کتاب خدا و سنت پیابر است؟ یا بخشی را از خودتان می گویید؟امام علیه السلام در پاسخ می فرماید:همه چیز در کتاب خدا و سنت پیامبر استت)و ائمه اهل بیت علیه السلام حافظان و وارثان سنت پیامبر هست(«
1) مجله کیان، سال پنجم، شماره 24، ص 20.
2) اصول کافی:59/1، اب الرد إلی الکتاب و السنة.