بازتاب برخورد ناپسند صاحبان کلیسا با دانشمندان سبب شد که اکثریت جامعه به علم و روش علمى گرایش پیدا کنند. و میزان بازشناسى حقیقت از اوهام، تجربه و آزمایش معرفى گردد. و هر چیزىکه با این معیار ناسازگار و یا قابلیت ارزیابى این معیار را نداشت از دایره شناخت بشرى خارج گردد. و از آنجا که برخى از آموزههاى کتاب مقدس با این روش افراطى در تضاد بود این مطلب سبب شد که یک نوع روگردانى از دستگاه کلیسا و مبانى عقیدتى آنها پدید آید و احیانا این نوع روش افراطى به ماتریالیسم و مادىگرایى انجامید که خود بستر مناسبى بر جدایى دین از مدیریت اجتماعى و سیاسى گردید.
اینها یک رشته عوامل و بسترهاى مناسبى بود که ایده «سکولاریسم» را پدید آورد و زادگاه این عوامل و تأثیرگذارى آنها مربوط به جهان غرب و آیین کلیسا است و هیچیک از این عوامل در آیین اسلام و محیط دینى و علمى اسلامى وجود نداشته، و اکنون نیز ندارد. طبعا با فقدان چنین بستر، چنین فرزند نامشروعى در شرق اسلامى چشم به جهان نخواهد گشود.
ولى جاى تأسف است که گروهى این نتیجه ناپسند را از بستر خود جدا کرده و مىخواهند آن را بر بستر اسلام تحمیل کنند. و با برداشتهاى غیر صحیح از یک رشته تعالیم دینى ایده «جدایى دین از سیاست» از روز نخست، یا به صورت تدریجى را، بر اسلام تحمیل مىنمایند آنان تصور مىکنند، که سیاست دینى، نباید ابزار مردمى در دست داشته باشد، و اگر در نقطهاى مشاهده مىکنند که اسلام بر آراى مردم تکیه کرده فورا آن را نشانه «سکولاریزم» معرفى مىکنند.