عامل چهارمى که در زمینهسازى ظهور سکولاریسم نقش مهمى داشت فساد در دستگاه دینى کلیسا بود، یکى از مظاهر آن فروش آمرزشنامه و حراج بهشت از سوى کیشان بود و معناى آن این بود که کسانى که خود را در برابر خدا گنهکار مىاندیشیدند با خریدن آمرزشنامه از گناه پاک مىگشتند. این سنت کلیسا خشم دانشمندان را برانگیخت و به قول ویل دورانت عامل نارضایتى و شکایتى که سرانجام چون جرقهاى آتش انقلاب اصلاح دینى را برافروخت فروش آمروشنامه بود.(1)
اگر «مارتین لوتر» علیه کلیسا قیام کرد یکى از علل آن، خشم او از این فروش آمرزشنامه بود او مىگوید: چرا ما آلمانىها باید اجازه بدهیم که دسترنج ما از راه دزدى و یغما به کیسه پاپ فروریزد، ما دزدان را به دار مىکشیم و راهزنان را
گردن مىزنیم. حالا چگونه است که این هرزه روحى را به حال خود واگذاردهایم.(2)
گسترش فساد در دستگاه پاپ سبب شد که گروهى دست به اصلاحاتى بزنند و در رأس آنها مارتین لوتر بود و جنبش خود را جنبش اصلاح دینى و پروتستانیسم نامیدند. یکى از نتایج جنبش اصلاح دینى، خصوصىسازى دین و اختصاص قلمرو آن به رابطه انسان با خدا، و حذف دین از صحنه اجتماع بود بهطورى که «لوتر» در آموزههاى خود چنین مىگوید:
انجیل در امور دنیوى دخالت نمىکند و با تسبیح نمىتوان بر جهان حکومت کرد.
لوتر همچنین مىگفت: «مؤمنین خود کشیش خویشند«.
این عقیده بدان معناست که هر فرد قادر به درک مبانى و معارف و احکام دینى بود و جامعه بىنیاز از کلیسا و روحانیت و دینشناسان است.
این جنبش در واقع موجب جدایى دین از سیاست شد.(3)
1) ویل دورانت، تاریخ تمدن، ص 25.
2) همان، ج، ص 422.
3) فاطمه رجبى، لیبرالبیسم، ص 42.