عبور مفاهیم و مقولات از ساحت قدسى به ساحت ناسوتى که على القاعده با فرسایش توأم است. اگر مقولات مذکور در زمره مفاهیم و گزارههاى معطوف به امور حقیقى باشند، عقلانى مىشوند امّا اگر متعلق به حوزه امور هنجارى و اعتبارى (مثل دستگاههاى فقهى و حقوقى که کد هستند) باشند، عقلایى مىگردند.
در اینکه عقلاء چه کسانى هستند اختلافنظر وجود دارد. برخى برآنند که عموم مردم در زمره عقلاء مىباشند و برخى دیگر برآنند که نمایندگان مردم و خبرگان عقلاى قوم شمرده مىشوند.(1)
حاصل نظریه این است که دین که مجموعهاى از عقاید و احکام است.
بخش نخست آن عقلانى مىشود یعنى از حالت اعتقاد تعبدى درآمده و در قالب گزارههاى عقلى ارائه مىگردد. و بخش دوم آنکه مربوط به شیوه زندگى مردم است، از طریق مجالس قانونگذارى و سیستم حزبى و پارلمانى، عقلایى شده و مصوبات عقلاء در مجالس قانونگذارى تعیینکننده احکام رفتارى ماست نه چیز دیگرى.
و به تعبیر واضحتر: دین که میراث انبیاء و اولیاست به دو بخش تقسیم مىگردد، بخشى را به دست عقل و خرد آدمى داده شود و بخش دیگر را به عقل جمعى که از طریق مجالس قانونگذارى، قوانینى را به جاى احکام دین وضع
نمایند، و سرانجام از حقیقت و گوهر حتى صدف دین چیزى باقى نماند، اکنون ما به تحلیل هردو بخش مىپردازیم:
1) مجله کیان، مسلسل 24.