جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تعدیل و رهبرى غرایز

زمان مطالعه: 2 دقیقه

وجود انسان، مجموعه‌اى از یک رشته غرایز و تمایلات درونى است که حیات

وى بستگى به وجود آنها دارد، ولى این غرایز در صورتى وسیله‌ى سعادت و موجب خوشبختى جامعه‌ى انسانى مى‌شود که در بهره‌گیرى از آنها، افراط و تفریط نشود.

مثلا خودخواهى در انسان، رمز بقاى او است و اگر علاقه‌ى انسان به خویشتن نابود شود از هر نوع فعالیت در راه استمرار حیات بازمى‌ایستد، ولى اگر در به کارگیرى این حس زیاده‌روى شود و انسان همه‌چیز را براى خود بخواهد، این کار جز گسترش بدبختى و ستم در جامعه، نتیجه‌اى ندارد.

همین سخن را مى‌توان درباره‌ى غضب و خشم که یکى از مواهب طبیعى است بیان کرد. حسّ انتقام در مواقع خطر، نیروهاى مادّى و معنوى انسان را براى دفاع از خویش بسیج مى‌سازد و اگر کسى فاقد این حس گردد، حقوق فردى و اجتماعى او دست‌خوش تجاوز دیگران قرار مى‌گیرد و از طرف دیگر، اگر در اعمال این حس، زیاده‌روى شود، ثمره‌اى جز ستم و تباهى اجتماع نخواهد داشت.

شما مى‌توانید این بیان را در تمام غرایز درونى انسان، مطرح کرده و یک نتیجه بگیرید که اصل وجود غرایز، ضامن حیات است، ولى زیاده‌روى در اعمال آن، مایه‌ى بدبختى است.

اکنون چه باید کرد که جامعه را در بهره‌گیرى از غرایز به حدّ اعتدال دعوت کنیم. بهترین راه براى رهبرى غرایز، ایجاد حسّ مسئولیت، در افراد است، به گونه‌اى که فرد یا جامعه، خود را در تمام لحظات، آشکار و پنهان، مسئول شناخته و بداند که هر نوع انحراف بى‌کیفر نیست، و این مسئولیت جز در پرتو دین، و اعتقاد به خداى دانا و توانا، حاضر و ناظر، بینا و شنوا، امکان‌پذیر نیست.

افرادى را مى‌بینیم که در عین تنگدستى، به مال مردم دست‌درازى نمى‌کنند، در دوران قدرت شهوت، به ناموس مردم تجاوز نمى‌کنند، براى به دست آوردن مقام و منصب‌هاى مادى، کار نامشروع انجام نمى‌دهند و در بهره‌بردارى از عواطف و تمایلات خود، جز راه عدالت و میانه‌روى، راه دیگرى انتخاب نمى‌کنند، یک چنین خوددارى دلیلى جز ایمان به خدا و امید به پاداش و بیم از کیفر او ندارد.

اکنون که اعتقاد به خدا در کنترل تمایلات سرکش، چنین نقش مؤثرى را دارد، شایسته است که از آن حمایت کنیم.