یکى از انگیزههاى تشریع جهاد ابتدایى، مبارزه 12با خرافه پرستی و اوهام گرایی است. انسانی که گل سر سبد جهان آفرینش است، با پرستش سنگ و گل، یا مار و عقرب در سراشیب بد بختی قرار گرفته و سعادت خود را به خطر می افکند. جلوگیری از چنین کار زشتی، گامی بزرگ به سوی سعادت بشر است، و چنین اقدام خرد مندانه ای، بر حفظ آزادی غلط، پیشی می گیرد، زیرا آزادی در خرافه گرایی، نوعی ترویج از بد بختی و زبونی انسانهاست.
اسلام، هر چند شرایع آسمانی را به رسمیت شناخته و پیروان آنها را در عمل به آیین خود آزاد نهاده است)هر چند سعادت اخروی را در پیروی از آیین کاملتر می داند) ولی هرگز، بت پرستی و انحراف از جاده توحید را که با سعادت انسان
تعارض دارد، به رسمیت نشناخته است.
در محیط اسلامى، بتپرستى، نمىتواند رسمیت داشته باشد، و حکومت اسلامى، بت، و بتپرستى را تحمّل نمىکند، و با قدرت هرچه تمامتر محیط را از لوث یک چنین عمل منکر و بد، که انسان را در برابر سنگ و گل، زبون و بیچاره مىسازد، پاک مىکند. اکنون این سؤال مطرح مىشود، که مبارزه با مظاهر بتپرستى چگونه با آزادى در عقیده سازگار است.
در پاسخ این سؤال یادآور مىشویم که:
باید حدود آزادى انسان را در عقیده و عمل روشن ساخت. و لذا مىگوییم:
کارهاى انسان بر دو نوع است:
1. کارهایى که مربوط به سلیقه ی شخصى و زندگى مادى اوست. در چنین مواردى هرنوع محدودیت از نظر شرع نارواست.
انسان در رشته ی تحصیل، در آرایش، در کیفیت ساختن خانه، آزادى دارد، این نوع آزادى به هر صورتى انجام گیرد، با سعادت او چندان رابطه تنگاتنگى ندارد:
2. کارهایى که با سعادت او ارتباط تنگاتنگ دارد در این صورت آزادى در چارچوب «سعادت انسان» محترم مىباشد، نه بیرون از آن. امروز در جهان، همه ی نظامها با اعتیاد و موادّ مخدّر به مبارزه برخاسته، و براى قاچاقچیان، مجازات سنگینى تعیین کردهاند. چرا؟ براى اینکه چنین آزادى برخلاف مصالح انسان است.
و ضرر عقاید خرافى بر سعادت انسان کمتر از مواد مخدر نیست.
ما در فلسفه ی جهاد ابتدایى، به این دو انگیزه اکتفا نموده و دامن سخن را کوتاه مىکنیم، ولى براى روشن کردن اهداف مجاهدان صدر اسلام، نظر خواننده را به این آیه جلب مىکنم تا روشن شود هدف، ایجاد اختناق و استبداد نیست، بلکه نشر خوبیها و جلوگیرى از بدیهاست:
اَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی اَلْأَرْضِ أَقامُوا اَلصَّلاةَ وَ آتَوُا اَلزَّکاةَ وَ أَمَرُوا
بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ اَلْأُمُورِ.(1)
»آنانکه اگر به آنها در روى زمین قدرت دهیم، نماز را بهپا مىدارند و زکات مىدهند، و به نیکىها امر مىکنند، و از بدیها بازمىدارند، سرانجام کارها از آن خداست«.
امروز همین انگیزه ولى به صورت منافقانه، پس از حوادث 11 سپتامبر، رخ نشان داده است. اندیشمندان آمریکایى در بیانیهاى هدف از جنگ و حمله ی نظامى آمریکا به کشورها را اینچنین توجیه مىکنند: ما براى آزادى ملّتها از یوغ حکام ستمگر و خودکامه نبرد مىکنیم ما جوانانمان را به میدان مىفرستیم و خون آنها در راه آزادسازى مردم ستمدیده ریخته مىشود.
درست این همان انگیزه ی نخستین است که درباره ی جهاد ابتدایى یادآور شدیم، با این تفاوت که اسلام در این بیان خود، کاملا صادق و راستگوست و هرگز در صدد گسترش قدرت یا کسب منافع مادى نیست در حالىکه اندیشمندان آمریکایى در قالب شعارهاى آزادیخواهانه، دیکتاتورى جدیدى را بر جهان حاکم مىسازند، و با ادبیات جدید و به ظاهر آراسته، استعمار نویى را بر هم جهان تحمیل مىکنند، و اینکه در جهان باید یک قدرت حکومت کند و آن قدرت غرب، آن هم در فرم آمریکایى است و تمام فرهنگها و ارزشها باید در فرهنگ غربى ذوب گردد.
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟!
1) حج / 38-41.