آیین اسلام، برنامه الهى است که باید پیامبران آنرا ابلاغ کنند، تا مردم با کمال آگاهى از آن پیروى کنند، و آئین خدا یک نظریه ی علمى نیست که صاحبنظر، آن را در کتابى بنویسد و یا در نشریهاى منتشر سازد، و دیگر کارى با نشر آن فکر و اندیشه و دعوت مردم به آگاهى از آن، نداشته باشد.
پیامبران، مأموران الهى هستند تا پیامهاى الهى را به مردم برسانند، آنگاه مردم در گزینش پیام، کمال آزادى را دارند و شعار انبیا این است که «فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر» ولى به گواهى تاریخ، در برابر دعوت پیامبران، موانعى وجود داشت که از ابلاغ پیامهاى الهى، جلوگیرى مىکردند، زیرا احساس مىنمودند که گسترش دین در جامعه، یا منافع آنان تضاد روشنى دارد از اینرو حصارى دور مردم مىکشیدند تا پیامهاى الهى به گوش آنها نرسد.
در این صورت است که پیامبران الهى به کمک مردان با ایمان براى شکستن این موانع قیام مىکنند، تا مردم در فضاى آزاد، پیامهاى الهى را بشنوند.
اگر امروز هم قدرتهاى خودخواه از نفوذ اسلام و تبلیغ مردم و نشر معارف و احکام آن مانع نگردند، و بر سر راه دعوت پیامبران و اولیاى الهى و نمایندگان آنان، موانعى ایجاد نکند؛ در این صورت، حکومت اسلامى با چنین حکومتها کارى نخواهد داشت بلکه در انتظار گزینش مردم است تا چه خطى را انتخاب کنند و از چه مکتبى پیروى نمایند.
بهطور مسلم فطرتهاى پاک و دستنخورده ی انسانها، به تدریج شیفته ی تبلیغات دعوتهاى مصلحان آسمانى مىگردند و مردم جهان (در صورت آزاد بودن تبلیغ) به
این مکتب حیاتبخش، جذب مىشوند، و چیزى نمىگذرد، که مردم دستهدسته به دعوت پیامبران لبیک گفته و ایمان مىآورند و مفاد آیه ی وَ رَأَیْتَ اَلنّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اَللّهِ أَفْواجاً در تمام زمانها و عصرها تحقق مىپذیرد.
اگر مسلمانان صدر اسلام، با یک دست سلاح و با دست دیگر قرآن برداشته و راهى کشورهاى زیر سلطه مىشدند، براى این بود که موانع تبلیغ را بشکنند و محیط آزادى، به دست بیاورند، تا مردم با کمال آزادى، منطق توحید را بشنوند و از پیامهاى الهى آگاه شوند، و اگر چنین جهادى در کار نبود، هرگز پیامهاى الهى، از شهر مدینه فراتر نمىرفت.
اکنون یکى از آیات مربوط به جهاد ابتدایى در عصر رسالت را متذکر مىشویم این آیه به روشنى مىرساند که هدف از جهاد ابتدایى نوعى پاسخگویى به نداى مستضعفان بود که تحت سلطه ی ظالمان قرار داشتند، و هر نوع حق انتخاب را از آنان سلب مىکردند. آنجا که مىفرماید:
وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اَللّهِ وَ اَلْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ اَلرِّجالِ وَ اَلنِّساءِ وَ اَلْوِلْدانِ اَلَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ اَلْقَرْیَةِ اَلظّالِمِ أَهْلُها وَ اِجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اِجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیراً.(1)
»چرا در راه خدا و آن عده از مردان و زنان و کودکانى که ناتوان و بیچارهاند، جهاد نمىکنید؟ آنانکه مىگویند: پروردگارا! ما را از این شهرى که مردم آن ستمگرند، بیرون ببر و از جانب خود براى ما سرپرستى معیّن کن و براى ما یاورى قرار ده«.
هرگاه انسان، تاریخ انبیا و جهاد آنان را با ستمگران عصر مطالعه و بررسى کند، خواهد دید که جهاد آنان جهاد آزادیبخش و نوعى پاسخگویى و شتافتن به یارى مظلومان، و محرومان بوده است. عجیب اینجاست که در این جهاد، انسانى با ریختن خون خود، به نجات مظلومان و ستمدیدگان مىشتافت. آیا مىتوان این
نوع جهاد را نوعى تعرض به بشر و حقوق انسانها دانست؟
خوب است در اینجا جریان ذیل را بشنوید. هنگامى که مردم الجزایر با فرانسویها مىجنگیدند، گاهى در میان چریکهاى الجزایر، فرانسویها نیز عضویت داشتند، آنان مىگفتند. وجدان ما، ما را به سوى شما سوق داده، تا ظلم و ستمى که بر شما شده است، محو کنیم.
خلاصه ی سخن اینکه: یکى از انگیزههاى جهاد ابتدایى، آزادسازى مناطق تحت سلطه از اختناق مستبدّان است، تا مردم با کمال آزادى به انتخاب دین و آیین خود، بپردازند.
گاهى گفته مىشود که دولتها و ملّتها نباید در امور داخلى کشورهاى دیگر مداخله کنند، ولى این گفتار، سفسطهاى بیش نیست. هرگاه دولتى با حمایت مردمى روى کار بیاید، مسألهاى است ولى تاریخ، چنین دولتهایى را چندان ضبط نکرده است، بلکه پیوسته گروهى حاکم و گروهى محکوم بودهاند.
سخن درباره ی این انگیزه «کسب آزادى» براى رساندن پیامهاى الهى بیش از آن است که در اینجا بگنجد، ولى به همین مقدار بسنده مىکنیم.
1) نساء / 75.