آنچه گفته شد مربوط به ارتدادهاى دوران گذشته بود که غالبا از یک رشته مسائل جانبى پیراسته بودند، ولى ارتداد رایج در این قرن، حسابش، با ارتدادهاى پیشین، جداست، ارتدادهاى امروز داراى ویژگیهاى خاصّى است که هیچ لیبرالیستى بر آن صحّه نمىگذارد:
1. ارتدادهاى امروز با به کار گرفتن ادبیات خاص، عقاید دینى را مورد هتاکى قرار داده و در نتیجه پیروان آنها را تحقیر و بىشخصیت مىکنند. آیا معنى آزادى در عقیده این است که فردى به هر علّتى باشد، به تودههاى عظیم انسانها اهانت کند، و در سای اصل ازادى عقیده، به آزادیهاى دیگران احترام نگذارد.
2. ارتدادهاى امروز یک ارتداد سادهاى نیست که فردى کتابى را خوانده و شبههاى برایش پیدا شده است، بلکه غالبا قدرتهاى بزرگ از این افراد بهعنوان وسیلهاى براى تفرقهافکنى و ایجاد جبهه ی روانى داخلى براى ملّتها، استفاده نموده و آنها را پیشقراول حملات نظامى و اشغالگرایهاى متجاوزانه قرار مىدهند.
3. غالبا ارتدادهاى امروز در پوشش تبلیغات خارجى قرار گرفته و هرگز اجازه نمىدهند در فضاى علمى و فکرى محض و به دور از خیال و بهرهبردارى سیاسى مشکلات آنان، حلوفصل شود.
4. امروزه در غالب نقاط جهان مظلومان و ستمدیدگان با سرنیزه ی مستبدان
کشته شده و روى زمین با خون پاک مظلومان رنگین است، باوجود این، دولتهایى که از فتواى امام درباره ی سلمان رشدى انتقاد مىکردند، یکبار هم درباره ی آن خونریزیها سخنى نگفتند و انتقادى نکردند. این گواه بر آن است که مسأله، مسأله شخص سلمان رشدى نیست، بلکه به خاطر آن است که از آن ارتداد بهره ی سیاسى ببرند و مسلمانان را به گروههایى تقسیم کنند تا در سایه ی ضعف و تفرقهها بر آنها حکومت کنند.