حال اگر فرض کنیم نظامى براساس دین و اعتقاد به خدا و ماوراء طبیعت پدید آمده باشد و مردم نیز روى عقیده به این نظام رأى دهند، ولى گروهى با ترویج سکولاریسم درصدد متزلزل کردن و نابودى نظام برآیند، آیا در این صورت، مسأله ی آزادى عقیده مطرح است؟ یا اینکه آزادى عقیده بهانهاى براى واژگون کردن نظام به شمار مىآید؟
مسأله ی مرتدّ، نمونهاى از این کارهاى براندازانه است، هرگاه فردى، در عقیده ی دینى خود، متزلزل گردد، یا آن را نپذیرد، در این مورد مشکلى براى او پیش نمىآید، تنها چیزىکه هست، افراد آشنا با این فرد، باید سعى کنند که شبهات و مشکلات او را حل کنند، هرچند بحث و گفتگو به طول انجامد، و اگر هم قانع نشد، تا وقتى که تظاهر ننکند تا در دادگاه، ارتداد او ثابت شود، کیفر و پیگردى براى او نیست.
ولى هرگاه او گام از این فراتر نهاده و با افراد و یا در مجامع عمومى از بازگشت خود از اسلام و گرایش به آیین دیگر سخن بگوید، بهطور مسلّم، نظام در برابر آن ساکت نخواهد بود، زیرا چنین عملى، مایه ی ایجاد فتنه و اغتشاش در جامعه ی اسلامى مىگردد و چهبسا، پیروانى هم پیدا کند، و قهرا کار به درگیرى و فتنه مىانجامد.
آیا صحیح است، نظام در برابر چنین فردى که نتیجه ی کارش، درگیریها و فتنهها و چه بسا خونریزىهاى بسیار خواهد بود، ساکت بنشیند؟
مسأله ی بابیگرى و بهایىگرى که در قرن سیزدهم از سالهاى 1260 آغاز شد، در اثر ارتداد فردى بود که با بیان و ترفندهاى خاصّ خود، گروهى را فریب داد و جنگها و خونریزىهایى پدید آورد که هنوز هم جامعه ی اسلامى با مشکلات آن، دست به گریبان است.
یکى از ترفندهاى دشمنان در صدر اسلام این بود که به عوامل خود
مىگفتند: شما بامدادان تظاهر به اسلام کنید، و شامگاهان، از اسلام بازگردید و با این عمل، شک و تردید را در دل دیگر مسلمانان پدید آورید، قرآن مىفرماید:
وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ اَلْکِتابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَى اَلَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ اَلنَّهارِ وَ اُکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ.(1)
»گروهى از اهل کتاب، گفتند: بامدادان به حضور پیامبر برسید و ایمان بیاورید و شامگاهان از اسلام دست بردارید، تا از این طریق، مسلمانان دچار شک و تردید شوند و از آیین حق بازگردند.
مرحوم علاّمه طباطبائى در تفسیر آیه مىنویسد:
آنان براى توجیه کار خودشان مىگفتند ما فکر مىکردیم اسلام، بر حقانیت و درستى خود دلایلى دارد، ولى وقتى مسلمان شدیم، مشاهده کردیم که چنین نیست و شواهدى بر بطلان آن براى ما آشکار گشت و به همین خاطر از اسلام، دست کشیدم و این توطئهاى بود براى ایجاد تردید در مؤمنین«.(2)
مسلّما پیامدهاى ارتداد در ایجاد شک و تردید در پیروان اسلام خلاصه نمىشد، بلکه پشت سر آن، اغتشاشات، فتنهگریها و جنگ و نبرد پیش مىآمد که هزینه ی آن بیش از آن بود که یک فرد کشته شود و چنین خونریزیهاى عظیمى به راه نیفتد.
اصولا کسانى که مسأله ی مرتد را بزرگ مىشمارند، از پیامدهاى این ارتداد کاملا غافلند، که این ارتداد به دنبال خود فرقهبازیها و جنگهاى فرقهاى که خواسته ی دشمنان هر ملّتى است، پدید مىآورد، در حقیقت ارتداد، یک نوع توطئه براندازى نظامى است که هر نوع مدارا و نرمش و تسامح در حق آن، زمینهساز توطئههاى بزرگتر و ضربات سنگینتر است.
1) آل عمران / 72.
2) تفسیر المیزان، ج 73 ص 257.