جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عقیده مایه سعادت است، نه یک مسلک

زمان مطالعه: 2 دقیقه

اکنون باید دید عقیده چیست؟ اگر مقصود از عقیده مسلکى است که ارتباطى با خدا و جهان فراتر ندارد، و در سعادت دنیوى و اخروى انسان هیچ نوع تأثیرى نمى‌گذارد، آزادى چنین مسلکى بلامانع است و اصولا نباید نام آنرا عقیده نهاد، بلکه باید آنرا مسلک خواند، ولى بحث در عقیده‌اى است که سعادت انسان در دو جهان به آن بستگى دارد. و فرض این است که فقط یک عقیده مى‌تواند سعادت‌آفرین و کارساز باشد. در این مورد، چگونه مى‌شود به آزادى عقیده صحّه نهاد در حالى‌که هم افراد در اتخاذ عقید صحیح، شرایط لازم را ندارند و از طرفى تبلیغات زهرآگین بر ضد حق و حقیقت فراوان است. آیا در چنین شرایطى بگوییم بشر در انتخاب عقیده آزاد است و نمى‌توان فردى را به خاطر عقیده‌اش نکوهش کرد؟

فرض کنید گروهى در فکر احیاى نازیسم، نژادپرستى، یا تبعیض نژادى در جامعه هستند، و به این اصل، اعتقاد راسخ دارند، آیا نویسندگان اعلامیه ی حقوق بشر بر چنین عقیده‌اى نیز صحه مى‌گذارند در حالى‌که عقیده در درون انسان پنهان نمى‌ماند، و در رفتار اثر مى‌گذارد، و حرکتهایى بر ضد مصالح عمومى پشت سر مى‌آورد.

تروریسم نیز براى خود مکتبى است. این گروه که خود را فداى عقیده و اندیشه مى‌کنند نیز خواهان آزادى هستند. آیا مى‌توان چنین عقایدى را نیز آزاد گذاشت؟

گاهى تصور مى‌شود هر نوع عقیده‌اى و لو به صورت خطرناک آزاد است مادامى صاحب آن‌که دست به اقدام عملى نزند و شورش نکند. ولى این نوع تخصیص آزادى، خیالى بیش نیست، عقیده هیچگاه بى‌واکنش نبوده و اثر خود را در شرایط لازم نشان مى‌دهد.

گروههاى گانگستر و جانیان بالفطره و مافیا که بر اثر یک رشته آموزشهاى حرفه‌اى به صور عنصر خطرناکى درمى‌آیند، آیا این‌گونه آزادى عقیده، براى آنها نیز مقدّس است؟

از این بیان نتیجه مى‌گیریم که آزادى یکى از مواهب الهى است، و بشر به صورت فطرى، به آن گرایش دارد، و هر نوع قیدوبند را برخلاف آفرینش خود مى‌اندیشد، ولى آزادى مطلق، مقدس نیست، باید در حدّ سعادت فرد و جامعه محدود شود، و اگر با این دو در تزاحم شد، عقل و خردهاى بزرگ، این نوع آزادى را مقدّس نمى‌شمارند.

فرض کنید ملّتى، نظامى را پدید آورده و در سایه یک قانون اساسى که اکثریت ملت بر آن صحه نهاده، مشغول خدمت به کشور و ملت است، ولى گروهى در دل این جامعه روى عقاید خاصّى، با نظام مخالفند و پیوسته علیه نظام تبلیغ لفظى و قلمى مى‌کنند. آیا نظامهاى جهان که طرفدار اعلامیه ی حقوق بشرند، این نوع گروهها و اجتماعات را مى‌پذیرند که سرانجام کار به براندازى بیانجامد؟

سخن گفتن دربار آزادى بسیار آسان و شیوا و جذّاب است، ولى پیاده کردن آن، بسیار مشکل و با محدودیّت‌هاى فراوان همراه مى‌باشد. محدودیتهایى که عقل و خرد آنها را تصویب کرده و آزادى فراتر آن را نمى‌پذیرد.