اصولا باید دید که آیا آزادى بهطور مطلق امر مقدّسى است و هیچ نوع قیدو بندى براى آن نیست؟ یا قداست آن با چارچوبى همراه است و در همان موارد یاد شده در اعلامیه حقوق بشر، در هیچ نقطه ی دنیا آزادى مطلق وجود ندارد، مثلا در مورد آزادى شغل، براى تجارت مواد مخدر، و سلاح و خرید و فروش کالاهاى قاچاق و امورى که مصالح عمومى را تهدید مىکند، آزادى وجود ندارد.
دربار آزادى مسکن، مسلما هر شهروندى در کشور خود در گزینش محل سکونت آزاد است، ولى هرگز در همان کشور در مراکز ممنوعه مانند مناطق نظامى یا املاک ملّى نمىتواند سکنى گزیند.
شگفت اینجاست که آزادى عقیده، در حدّ آزادى در آرایش سروصورت تنزل داده شده در حالىکه خوشبختى و بدبختى انسان در گرو اصل آرایش و نوع آن نیست.
بر فرض اینکه در این امور براى آزادى، حدّ و مرزى نباشد، ولى نباید مسأله ی عقیده را با این امور یکسان گرفت و در هردو مورد، بر آزادى مطلق، صحّه نهاد، زیرا آزادى در عقیده و عمل دو مورد دارد:
1. کارهایى که مربوط به سلیقه و زندگى مادّى اوست. بهطور مسلم هر انسانى براى خود ذوق و سلیقهاى دارد مثلا نوع معینى از لباس و آرایش و تحصیل و کار را مىپسندد. در این صورت نباید مزاحم او شد، زیرا این نوع امور به هر نحوى صورت پذیرد در خوشبختى و بدبختى انسان موثر نیست.
2. کارهایى که با سعادت و خوشبختى او ارتباط دارد و جز یک راه معین،
دیگر راهها مایه ی بدبختى او است. آزادى مطلق در این قسمت خردمندانه نیست و نمىتوان دست افراد جاهل و نادان را در این قسمت بازگذارد مثلا در مسائلى مانند اعتیاد به مواد مخدّر از هروئین و ال. اس. دى و شراب که از سعادت بشر جلوگیرى مىکنند؛ آزادى در عقیده و عمل مایه بدبختى است و نباید انسان را به حال خود رها ساخت و لذا در جامعهاى که میکرب «وبا» پیدا شود مجبور ساختن گروههاى نادان به واکسینه شدن، نه تنها بد نیست، بلکه یک عمل زیبا و صددرصد انسانى است و در سراسر جهان، هیچ مأمور بهداشت را به خاطر چنین عملى متجاوز به حریم آزادى افراد، نمىشناسند.
امروزه نیز بیمارى «سارس» که در شرق آسیا پدید آمده و بیمارى مهلک و مسرى اعلام شده، تمام کشورهاى جهان، را به وحشت انداخته و لذا براى جلوگیرى از سرایت این بیمارى هر نوع مسافرت به نقاطى که در آنجا شایع است ممنوع گردیده، و مسافران آن مناطق را بالاجبار راهى قرنطینه مىکنند، تا از گسترش این بیمارى جلوگیرى نمایند.