جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آزادى فلسفى از بحث ما بیرون است

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

مقصود از آزادى فلسفى این است که آیا انسان، فاعل مختار و آزاد است، یعنى او با کمال آزادى کارهاى فردى خود را انجام مى‌دهد، و عاملى مرئى و یا نامرئى، او را به کارى وادار نمى‌سازد، یا این‌که او به ظاهر مختار و آزاد است، و عواملى غیبى یا حسّى او را به سوى کار سوق مى‌دهند؟

مسأله‌ى مختار یا مجبور بودن انسان، از مسایل دیرینه‌اى است که در یونان باستان و در میان فلاسفه‌ى اسلامى و متکلّمان مطرح بوده و آنان را به دو گروه «اختیارى» و «جبرى» تقسیم نموده و هر گروهى براى خود شاخه‌هاى متعددى دارد که جاى بازگویى آنها نیست.

یکى از بحث‌هاى داغ در کلام اسلامى مختار بودن انسان است، که از مسایل پیچیده کلامى به شمار مى‌رود و اخیرا دامنه‌ى این بحث به اصول فقه نیز کشیده شده است.

این نوع آزادى که باید از آن به «آزادى تکوینى» تعبیر کرد از قلمرو گفتگوى ما خارج و بیرون است؛ محور بحث، آزادى‌هاى اجتماعى و سیاسى است که مولود زندگى اجتماعى بشر مى‌باشد.

چیزى‌که هست، طرفدار «جبر تکوینى«، حقّ طرح آزادى‌هاى اجتماعى را ندارد، زیرا هرگاه زندگى انسان در خانه و جامعه، معلول یک رشته علل جبرآفرین باشد، انتظار آزادى اجتماعى و سیاسى، فاقد موضوع و نفى استبداد یا سلطه، آرزویى محال خواهد بود؛ زیرا استبداد و سلطه‌ى بیرونى، معلول عواملى است که بر جامعه حاکم مى‌باشد و جامعه را از تأثیرپذیرى آن خلاصى نیست.

و به تعبیر «فرانس روزنتال«: اساسا دو سطح را مى‌توان از یک‌دیگر متمایز کرد: یکى سطح «هستى شناختى» است که اسلام و دیگر جوامع مذهبى، تأمّلات متافیزیکى-دینى مربوط به آزادى را به آن افزوده‌اند؛ دیگرى سطح «جامعه‌شناختى» است.(1)


1) مفهوم آزادى، ص 19، ترجمه منصور میر احمدى.