اصولا کسانى که توانایى خرد را بر درک زیبایى و زشتى رفتارها انکار مىکنند با فطرت و قضاوتهاى درونى خود به مقابله برخاسته، و آنچه در زبان مىگویند غیر آن است که در دل آنهاست، ولى با این گفتار باید اعتراف نمود که آگاهى خرد از مصالح و مفاسد کاملا محدود بوده و در مواردى از درک واقعیات بازمىماند، در اینجا همان مسألهى لزوم بعثت انبیا پیش مىآید که در عین احترام به خرد، او را در تکامل انسان کافى ندانسته و بر لزوم راهنماى دیگرى به نام «شرع» که از نقطهى مرتفعتر به زندگى بشر مىنگرد، تأکید مىکند.
ما با تمام احترامى که به عقل و خرد مىگذاریم ولى آن را در همهى مراحل زندگى توانا نمىدانیم؛ زیرا شعاع درک عقل، آنچنان گسترده نیست که همه اقیانوس زندگى را روشن سازد بلکه مىتواند بخشى از آن را روشن کند، زیرا تمایلات سرکشى که بر وجود زندگى انسان حکومت مىکند، در شرایطى عقل و خرد را کمفروغ مىسازد و جلو داورى آن را مىگیرد.
امروز منادیان آزادى، بدترین محدودیت و اسارت را بر جهان سوم روا مىدارند و آن را با خردورزى همگام مىشمرند.
در تاریخ، صدها گواه بر این توجیهات غیر صحیح وجود دارد که یکى را به عنوان نمونه یادآور مىشویم. در سال 1944 میلادى، ترومن-رئیس جمهور (وقت) آمریکا-فرمان بمباران دو شهر ژاپن را صادر کرد و در ظرف چند لحظه این دو نقطه آنچنان در آتش سوخت که به یک معنى از جغرافیاى کشور ژاپن حذف شد و 150 هزار انسان بىگناه به خاک هلاکت نشستند.
آنگاه که وى از طرف «جامعه ملل» مورد بازخواست قرار گرفت، عمل خود را چنین توجیه کرد:
»براى کوتاه کردن جنگ و کم کردن کشتار راهى جز این نبود و در غیر این صورت جنگ طولانى مىشد و افراد زیادترى کشته مىشدند» او با چنین خردورزى
وجدان خود را آرام ساخت و گروهى را فریب داد در حالىکه همگى مىدانیم منطق رئیس جمهور یک منطق پوشالى است، اصولا چرا جنگ را شروع کردید که در کم کردن آن به چنین جنایتى مبادرت ورزید و چه دلیلى براى ادامهى جنگ داشتید؟