مسأله تعدد قرائت از دین از نتایج نظریه «هایدگر» و «گادامر» است و این نظریه دست هر انسانى را در تفسیر دین باز گذارده و یادآور مىشود که قرائت
هیچکس بر دیگرى برترى ندارد، در حالىکه باتوجه به اصولى که در بخش نخست یادآور شدیم، دین یک قرائت بیش ندارد و اگر اختلافى در فتاوا و احکام و عقاید وجود دارد منشأ آن اختلاف قرائت نیست بلکه عللى دیگرى دارد که ذیلا به آن اشاره مىکنیم.
اوّلا: علما و دانشمندان اسلامى در تفسیر بسیارى از آیات مربوط به عقاید و احکام وحدت نظر دارند.
ثانیا: قسمتى از نظریههاى مختلف مکمل یکدیگرند، بسان گل که فیزیکدان و شیمىدان و متکلم آن را مورد مطالعه قرار مىدهند و هریک به وصف آن مىپردازد، فیزیکدان از طریق قوانین حاکم بر ظاهر پدیده، و شیمیدان از دیدگاه آثار درونى آن، و متکلم از وجود نظام واحد بر کل، در حالىکه در اینجا سه وصف داریم و هر سه وصف مکمل یکدیگرند.
آنجا که در برداشتها از آیه و روایت اختلاف احساس مىکنیم مربوط به تعدد قرائت نیست بلکه معلول رعایت نکردن قواعد تفسیر است مانند:
1. عدمرعایت قوانین زبانشناختى.
2. غفلت از ناسخ و منسوخ.
3. جزءنگرى در روش تفسیرى.
4. به کارگیرى عقل در قلمروهایى که راه به آن ندارد.
5. اختلاف در اعتبار سند روایت.
6. اختلاف در مصداق آیه و حدیث.
7. مسلما هواوهوس در تعدد قرائت بسیار مؤثر است تا آنجا که معاویه على علیه السّلام را قاتل عمار مىداند چون در سپاه او بوده و او وى را به میدان نبرد فرستاده است.