جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ترویج شکاکیت و نسبیت

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

در یونان باستان قبل از طلوع فلاسفه واقع‌گرایى مانند سقراط و افلاطون و ارسطو، مسأله «سوفیسم» رواج یافت و براى خود شاخه‌ها و فروع بیشترى پیدا کرد حتى پس از این سه فیلسوف، شکاکیت به نوع دیگرى خود را نشان داد که ما تفصیل

آنها را در کتاب «شناخت در فلسفه اسلامى» بیان کرده‌ایم. افتخار سه حکیم بزرگ و حکیمان دیگر که پس از آن سه آمدند خصوصا فلاسفه اسلامى و برخى از فلاسفه غرب، مبارزه با شکاکیت بود ولى اکنون پس از قرنها همان مکتب به نوعى دیگر رخ نموده و شکاکیت در لباس نسبیت زنده شده است.

و نتیجه این شده که «هیچ متنى را نمى‌توان در هر شرایطى یک‌نواخت تفسیر کرد و هیچ‌کس راهى به واقع ندارد و تفسیر هرکس باتوجه به شرایط حاکم بر او صحیح است«.

حاصل این نظریه جز جهل‌پرورى و صحه‌گذارى بر نادانى انسان چیزى نیست و نتیجه آن این‌که همه آگاهى‌هاى انسان یک رشته آگاهى‌هایى است مشکوک که نمى‌توان به صورت قطعى گفت با واقع مطابق است.

اصولا از دوران «هیوم» پس از وى «کانت» شکاکیت در غرب رواج پیدا کرده و در حقیقت بى‌ارزشى، رنگ ارزش پیدا کرده است.