جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نتایج بحث و بررسى

زمان مطالعه: 3 دقیقه

از بحثهاى پیش مى‌توان نتایجى را به دست آورد:

1. علوم و دانشهاى گوناگون بشرى برخى با برخى دیگر ارتباط و پیوند دارند و تحول آنها بر یکدیگر تأثیر مى‌گذارد.

2. تکامل علوم در همه ادراکات بشرى صحیح و استوار نیست، و بخشى از معرفت‌ها از ثبات برخوردارند.

3. اندیشه تأثیر تحول و تکامل علوم در همه دانشهاى بشرى به نسبى‌گرایى و انکار حقایق علمى ثابت در زمینه‌هاى فلسفه، ریاضیات، اخلاق و دین مى‌انجامد.

4. علوم طبیعى بر فرضیه استوارند و از روش تجربه و آزمایش بهره مى‌گیرند ولى فلسفه از روش برهان قاطع و تعقل شک ناپذیر پیروى مى‌کند، تأثیر تحول علوم، در مسائل قطعى فلسفى شگفت‌آور است.

5. هیچ یک از طبیعیات قدیم و جدید نقش اساسى در اصول و قواعد فلسفى نداشته، درستى یا نادرستى آنها، دلیل بر استوارى یا نااستوارى آن قواعد نخواهد بود.

6. آراى دانشمندان علوم طبیعى گاهى زمینه و موضوع جدیدى براى افکار و مسایل فلسفى پدید مى‌آورد ولى تأثیرى در اصل آن قواعد ندارد.

7. اگر تحول در هر علمى، علوم دیگر را در «تراجع و انحطاط» نمى‌گذارد و دست آنها را گرفته و بالا مى‌برد، بایستى تکامل علوم طبیعى در مغرب زمین فلسفه

را نیز، به تکامل سوق داده باشد، در حالى که واقعیت غیر از این است.

8. اگر نظریه «بسط و قبض» در ارتباط تکاملى علوم درست بود نبایستى فلسفه در شرق اسلامى تکامل یابد در حالى که علوم طبیعى در این دیار به سوى تکامل گام ننهاد.

9. در میان مسایل یک علم پیوند و ارتباط عمیقى برقرار است به گونه‌اى که تحول در یک مسئله در سرنوشت همه یا اکثر مسایل آن علم تأثیر مى‌گذارد (تحول در مسئله اصالت ماهیت و اثبات اصالت وجود در فلسفه از این قبیل است) و اعتراف به آن، ارتباطى به تأثیر تکاملى علوم در فلسفه یا علوم دیگر ندارد.

10. برخى از علوم نسبت به علوم دیگر جنبه مقدماتى و دستورى دارند بدون شک تحول در مسایل علوم مقدماتى مایه تحول در علوم دسته دوم خواهد شد.

11. حساب آیات مربوط به آفرینش از آیات احکام دینى آن جداست، بخش نخست داراى مراتب و ابعاد گوناگون است ولى بخش دوم یک بعد بیش ندارد، وجوب، حرمت، استحباب، کراهت، صحت، بطلان و… براى همه یک معنا و مفهوم بیش ندارد و دست زدن به برخى تأویلات عارفانه ربطى به حکم شرعى و وظیفه ظاهرى مؤمنان ندارد هر چند این بخش از آیات نیز از نظر ملاکات و فلسفه احکام داراى مراتب و ابعاد مختلف است.

12. آزمودگى و خبرگى انسان در دانشهاى مختلف، فلسفه، عرفان نظرى، علوم طبیعى، حقوق و قانونگذارى و غیره نقش بسزایى در شناخت اعجاز و راز جاودانگى قرآن دارد. تکامل این علوم به مرور زمان پرده از اسرار آن در زمینه‌هاى گوناگون علمى، فلسفى، هنرى، حقوقى و… برمى‌دارند. البته در تفسیر قرآن پیوسته باید روش درست را به کار گرفت، و از تطبیق آیات بر آراى علمى یا فلسفى و غیره برحذر بود.

13. عمده‌ترین مدرک و منبع اجتهاد، قرآن و روایات اسلامى است و شیوه استنباط عرضه نمودن خطابات قرآن و احادیث بر فهم عرفى است، زیرا مخاطب این

خطابات توده مردمند و نه کارشناسان علوم مختلف، البته آنها نیز در شمار مخاطبان مى‌باشند ولى به عنوان یک انسان مکلّف و موظف و نه به عنوان یک متخصص و کارشناس و به همین جهت شیوه اجتهاد نه بر پایه قواعد فلسفى و عقلى استوار است و نه بر پایه تجربه و آزمایش.

14. فلسفه، عرفان، علوم طبیعى، روان‌شناسى و… هیچگونه تأثیرى در توانایى انسان بر استنباط احکام و احراز ملکه اجتهاد ندارند. بنابراین نه برخوردارى از آنها انسان را به مرتبه اجتهاد مى‌رساند و نه عدم آگاهى از آنها مانع رسیدن به درجه اجتهاد مى‌گردد.

1. شخصیتهاى فقهى بزرگى که در رشته‌هاى دیگر علمى چون فلسفه، عرفان و… نیز صاحبنظر بوده‌اند، از به کار گرفتن اندوخته‌هاى خود در آن رشته‌هاى علمى در زمینه اجتهاد، اجتناب نموده‌اند و به کارگیرى آن‌ را نوعى لغزش به شمار آورده‌اند.

16. راز و عامل اختلاف آراى فقهى فقیهان به هیچ وجه در اختلاف آراى آنان در خداشناسى یا طبیعت‌شناسى و علوم دیگر، جستجو نمى‌گردد زیرا آنان در این علوم یا صاحب نظر نبوده‌اند و یا این ‌که هیچ اختلاف نظرى نداشته‌اند.

17. طرح تأثیر علوم بشرى در یکدیگر به عنوان یک اصل کلى و فراگیر – گذشته از نااستوارى دلایل یاد شده آن – مسئله‌اى است دقیق، که باید با حزم و احتیاط مطرح گردد تا حربه‌اى به دست افراد ناآشنا و یا مغرض داده نشود در غیر این صورت گروه یاد شده «اصل تکامل و تحول علوم» را مستمسک و دستاویز قرار داده و جاودانگى قوانین و تعالیم اسلام را زیر سؤال مى‌برند در این صورت ما با دست خود آب به آسیاب دشمن ریخته‌ایم، بهترین راه در طرح این‌گونه مسایل تبادل نظر و مشورت قبلى با صاحب‌نظران در رشته‌هاى مختلف و بویژه در مسایل فقهى است تا به طورى شایسته و مصون از هرگونه بدآموزى در اختیار افکار عمومى قرار گیرد.