یکى از روابط میان معرفتهاى بشرى رابطه تولید و مصرف است که علمى معرفتى را پدید مىآورد و علمى دیگر از آن به صورت یک قاعده مسلم در علم دیگر، بهره مىگیرد. چنانکه «علم کلام» اساس مسأله حسن و قبح عقلى را مىریزد و اصولى از آن را در مسایل مختلف به کار مىبندد.
در حقیقت «علم کلام» تولید مىکند، و اصول فقه مصرف مىنماید.
امروز نقش دانشهاى پایه در علوم طبیعى چنین است، دانش پایه امروزه یک رشته معرفتهاى مسلمى است که دانشمندان از آنها در رشتههاى مختلف بهره مىگیرند، مثلا فیزیولوژى (وظایف الاعضا) پایه است به پزشکى و همچنین….
مؤلف قبض و بسط در این مورد چنین مىگوید:
علوم تولید کننده داریم و علوم مصرف کننده، علوم تولید کننده مولد قوانین و تئوریها هستند، و علوم مصرف کننده آن قوانین و تئوریها را به کار مىبرند… پیداست
که علوم خریدار، کاملا و مطلقا تابع علوم زایندهاند، و اگر در بازار تولید کنندگان تحولى پیدا شود، مصرفکنندگان خریدار آن تحول خواهند بود.
فلسفه، فیزیک و ریاضى نمونههاى برجسته و آشکار علوم زاییدهاند، و علم تفسیر و فقه از اهم فنون خریدار، و کمترین تحولى در علوم زاینده و تولید کننده، آنها را به دگرگونى خواهد کشاند، از لغت و صرف و نحو گرفته تا اصول و فلسفه و کلام همه، معرفت دینى را یعنى فهم از کتاب و سنت را تغذیه مىکنند.(1)
رابطه یاد شده بسان دیگر رابطهها از محدودیت خاصى برخوردار است.
علم ویژه که با علم تولید کننده رابطه خاص دارند نتایج آن علم را مصرف مىکنند مثلا قاعده لطف که دانش تولیدى علم کلام است فقط در علم اصول و نظایر آن قابل مصرف است نه در علم فیزیک و نه در علم ریاضى. و حتى کوچکترین تأثیرى در لغت و صرف و نحو نداشته و هیچ نوع تحول در آنها پدید نمىآورد.
رابطه و خویشاوندى علوم یک رابطه گسترده نیست، بلکه یک رابطه محدودى است، هیچ فردى نمىتواند کشف عمیقترین جاهاى نفت در جهان را با علم عروض و قوافى در ارتباط بداند.
1) قبض و بسط: 313 – 314.