جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

رابطه معرفت شناختى

زمان مطالعه: 2 دقیقه

صاحب نظریه قبض و بسط از رابطه‌اى نام مى‌برد به نام «ربط معرفت شناختى» و حاصل گفتار او این است که: معرفت شناسى همه دانشمندان در همه رشته‌هاى علمى ایجاب مى‌کند که آنان میان آراى مختلف خود در مسایل گوناگون، هماهنگى و انسجام برقرار سازند، و هیچ دانشمندى نمى‌پسندد که نگرش او درباره

انسان در فلسفه، فیزیک، روانشناسى و جامعه شناسى و کلام و تفسیر و فقه متعارض باشد، و هرگاه میان آراى یک دانشمند درباره یک موضوع و یا در دو رشته علمى تعارضى نمایان شود، به تلاش وسیع جهت رفع آن تعارض، دست مى‌زند.

و این مطلب گواه دیگرى بر ربط و پیوند معرفت‌هاى مختلف بشرى با یکدیگر است. فلسفه و علم و دین دکارت و کانت و فارابى و سهروردى و هگل و فویر باخ و سارتر و راسل و مولوى و اقبال و نیوتن و وایتهد و حکیم سبزوارى و آقا على مدرس، همه گواهان این حکم روشنند. علم این حکیمان با فلسفه‌شان، و فلسفه‌شان با دینشان متوازن بوده است، و این را وقتى مى‌توان به عیان دید که در جایى، طبیعت با ماوراى طبیعت و یا علم با مابعد الطبیعه، همسایه و یا روبه‌رو شوند و حکیم از تبیین آنها ناگزیر گردد«.(1)

همان‌طورى که در رابطه نخست یادآور شدیم این نوع رابطه‌ها میان همه دانش‌هاى بشرى نیست، اگر رابطه «روش شناختى» منحصر به علومى است که در تحقیق مسائل از روش واحدى پیروى کنند، همچنین رابطه معرفت شناختى نیز مربوط به آن شناخت‌هایى است که میان معرفتى با معرفت دیگر یک نوع تنافى وجود داشته باشد، مثلا: کتاب مقدس بر این گواهى مى‌دهد که زمین ساکن است و خورشید بر محور آن مى‌چرخد آنگاه علوم طبیعى برخلاف آن گواهى مى‌دهند، و آن این‌ که زمین بسان دیگر سیاره‌ها بر گرد خورشید مى‌گردد، مسلما جمع بین عقیده و داده علم، موجب تحول در مبانى عقیدتى خواهد بود، زیرا حس را نمى‌توان تخطئه کرد، طبعا باید به تأویل کتاب مقدس پرداخت.

و امّا داده‌هایى که اصلا با معرفت‌هاى قبل، تعارض و تنافى ندارد در این موارد چنین رابطه‌اى وجود ندارد که در آن تأثیر بگذارد، هرگاه بشر بر اثر فرستادن سفینه فضایى بر روى مریخ، از وجود آب در آن سیاره آگاه شد، این معرفت تأثیرى در قانون «نیاز ممکن به علت» نخواهد گذاشت زیرا تعارضى میان این دو معرفت وجود ندارد، و اگر گالیله گرفتار یک چنین تعارض نشده بود در معرفت پیشین او

تأثیرى نمى‌گذاشت.

ما در مبحث تعارض علم و دین، به روشنى ثابت کردیم که کوچک‌ترین تعارضى میان این دو نیست و در صورت تعارض، یا علم، علم واقعى نیست بلکه فرضیه لرزانى است که خطاى آن در آینده ثابت خواهد شد، یا برداشت از دین، درست و صحیح نیست و پیش فرضهایى سبب چنین برداشت شده است.

آرى کشفیات جدید درباره جهان و انسان، گاهى سبب مى‌شود که مفسر و محدث درباره این گروه به تحقیق بیشترى بپردازد، و به تفسیر جدیدى دست یابد، زیرا چه بسا پیش فرضهایى از هیئت بطلمیوس، و یا از طبیعیات یونانى، سبب لغزندگى ذهن شده و آیه و روایت را، طبق آن تفسیر کرده است اینک در این قسمت توضیح بیشترى مى‌پردازیم:


1) قبض و بسط: 327 – 333.