دانشمندان شرایع آسمانى در بهرهگیرى از تورات و انجیل و یا علماى اسلام در استنباط معارف و احکام از کتاب و سنت از استقلال کامل برخوردار بودهاند، و در بهرهگیرى از این منابع دو دل نبوده و در انتظار آگاهى از کشفیات بشر بسر نمىبردند، هرگاه مسأله تفاعل اندیشهها را به صورت گسترده بپذیریم مفاد آن این است که هیچ عالم ربانى و هیچ کارشناسى دینى به طور قاطع نتواند حکمى را استنباط کند و یا معارف کتابى را بیان کند.
هرگاه علوم دینى را به علوم طبیعى و ریاضى وابسته بدانیم مفاد آن سلب استقلال از اندیشه دینى و تفکر مذهبى آن هم در تمام قلمروها است و این خود تالى فاسدى است که احدى زیر بار آن نمىرود.
از این جهت باید تفاعل اندیشهها را در یک چهارچوب خاص پیاده کرد آنجایى که علمى با آیه و روایتى ارتباط تنگاتنگ داشته باشد، و در غیر این صورت هیچ فقیهى نمىتواند حتى حکم «تیمم» و یا «حیض» و «نفاس» را از آیه و روایت استنباط کند زیرا احتمال مىدهد عنصر جدیدى کشف شود، و یا سیاره جدیدى در قلمرو تلسکوپ قرار گیرد، معرفت دینى او را در این ابواب ابطال و یا شکل هندسى آن را دگرگون سازد.