جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نظریه تکامل معرفت دینى در سنجش خرد

زمان مطالعه: 2 دقیقه

دیر زمانى است که نظریه تکامل معرفت دینى مطرح گردیده، و نظریه‌اى به عنوان قبض و بسط در فهم شریعت پدید آمده است، خلاصه این نظریه در دومین شماره از سال پنجم مجله کیهان فرهنگى منتشر گردید، و ما نیز در شماره نهم همان سال مجله، نقدى بر آن نوشته و نقطه نظرهاى خود را در آن توضیح داده بودیم، تصور مى‌رفت با توجه به آن مقاله گسترده و دیگر نقدهایى که بر این نظریه نوشته شده است، طرفدار، از تعقیب آن صرف‌نظر کند، ولى انتشار کتاب مفصلى به نام «قبض و بسط تئوریک شریعت» ما را بر آن داشت مجددا به توضیح مواضع خود بپردازیم و در این مورد توضیحات بیشترى بدهیم.

خلاصه نظریه این است:

دانشهاى مختلف بشر، بسان دانه‌هاى زنجیر به یکدیگر متصل است و هرگاه در یکى از آنها تحولى رخ دهد، در سرنوشت همه علوم و از آن جمله «معرفت‌هاى دینى» تأثیر مى‌گذارد، و آنها را گرفتار تحول و دگرگونى مى‌سازد.

اساس این نظریه را امور ششگانه یاد شده در زیر تشکیل مى‌دهد:

1. دین و معرفت دینى دو چیز مختلف است.

2. دین امرى ثابت و هیچ‌گونه تحول و دگرگونى نمى‌پذیرد.

3. معرفت دینى، نوعى معرفت بشرى است.

4. معارف بشرى با یکدیگر در ارتباطند و تحول هر یک منشأ تحول دیگرى مى‌گردد.

5. معارف بشرى پیوسته در تحول و تکاملند.

بسیارى از این اصول مورد پذیرش همگان است، و به بحث و بررسى نیازى ندارند. در میان این اصول، آنچه که مهم است و اساس نظریه قبض و بسط را تشکیل مى‌دهد همان اصل چهارم مى‌باشد، یعنى اصل «ارتباط معارف بشرى با یکدیگر به صورت تحولى» آن هم نه به صورت یک قضیه جزئیه، بلکه به صورت یک اصل کلى و با پذیرش این اصل به شیوه دوم، نظریه یاد شده، پا برجا جلوه خواهد کرد.

صاحب نظریه در توضیح فرضیه خود، چنین مى‌گوید:

هیچ معلوم تازه‌اى، معلومات پیشین را به حال خود وانمى‌گذارد بلکه معنا و مفاد آن‌ را دگرگون مى‌سازد، از این رو علم و فلسفه و دین، یا معرفت علمى و فلسفى و دینى چون آئینه‌هاى روبروى هم در هم مى‌تابند. و هر جا تصویرى بروید در دیگرى هم روى خواهد نمود، و هر جا دگرگونى حادث شود، بقیه آن‌ را باز مى‌نماید.

اگر در علم، نکته بدیعى روى نماید فلسفه را متأثر مى‌سازد و تحول فهم فلسفى، فهم آدمى را درباره انسان و جهان عوض مى‌کند، انسان و جهان که چهره دیگر یافت، معرفت دینى هم، معناى تازه به خود مى‌گیرد، مگر مى‌شود مهمان تازه‌اى به جمع درآید، و مهمانان پیشین محفل را، جابه‌جا نکند یا وضع و نسبت تازه‌اى در میانشان نیفکند.

آنگاه مواردی را (چون نظریه «گالیله» در مورد حرکت زمین، «نیوتن» در مورد قانون جاذبه و تأثیر این دو نظریه در سرنوشت آرای دانشمندان رشته های دیگر از جمله متکلمان، فلاسفه و روحانیون مسیحی و یهودی) به عنوان شاهد بر مدعای خویش یادآور شده است.

آنچه که ما به دنبال آن هستیم این است: پیوند همه دانشهای بشری با یکدیگر، قانون کلی نیست هر چند ارتباط و پیوند علوم، به صورت یک امر جزئی مورد پذیرش همگان می باشد. ولی پیش از آن که این اصل را به صورت علمی تجزیه و تحلیل کنیم، نکاتی را یادآور می شویم که می تواند روشنگر پایه استواری نظریه یاد شده باشد.