جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

هماهنگى میان منافع عمومى و خصوصى افراد

زمان مطالعه: 3 دقیقه

نظریه ی هماهنگى میان مصالح جامعه و منافع شخصى را «راسل» پیشنهاد

مى‌کند و در تفسیرهاى گوناگونى که براى اخلاق انجام گرفته همین را برمى‌گزیند و آن‌ را در کتاب خود «جهانى که من مى‌شناسم» در فصل پنجم تحت عنوان «اخلاق تبو» (رسوم و عادات جاهلانه» مطرح مى‌کند.

»برتراند راسل» در سال 1872 در انگلستان دیده به جهان گشود و در سال 1970 م دیده از جهان فرو بست، بزرگ‌ترین اثر علمى و فلسفى او کتاب اصول ریاضى است که در سالهاى 1913 – 1910 با همکارى «وایت» در سه جلد منتشر کرد، او درباره اخلاق و اینکه ملاک اخلاقى بودن یک عمل چیست، بیانى دارد که نقل مى‌کنیم:

مى‌گوید: اخلاق رایج، مجموعه‌اى رسوم و آداب خاصه منهیّاتى است که بدون هیچ‌گونه دلیلى، به انسان تحمیل مى‌شود. او با این جمله خط قرمز بر تمام مکاتب اخلاقى کشیده بالأخص أخلاقى که ریشه مذهبى داشته و از جهان بالا سرچشمه مى‌گیرد.

در این هنگام شخصى از او سؤال مى‌کند: چنانچه شما داراى معتقدات مذهبى نبوده – که واقعا هم همین طور است – و به قوانین اخلاقى مذهبى هم پاى‌بند نباشید، بفرمایید ببینیم آیا خود را به هیچ یک از سیستم‌هاى اخلاقى مقید مى‌دانید؟

در پاسخ مى‌گوید: آرى ولى جدا ساختن اخلاق، از سیاست، کار بسیار دشوارى است به عقیده من، علم اخلاق بایستى بدین طریق عرضه شود.

فرض کنیم: زیدى بخواهد فلان عمل را که براى خود مفید بوده، و در عین حال براى همسایگانش زیان مى‌رساند، انجام دهد. اگر زید از این طریق براى همسایگان خود ایجاد مزاحمت کند، آنان گرد هم جمع شده و خواهند گفت: «ما به هیچ وجه موافق نیستیم. باید کارى کرد که او سوء استفاده نکند«. بنابراین، ملاحظه مى‌شود که کار به یک امر جنجالى مختوم مى‌گردد، و این قضیه کاملا منطقى و عقلانى است.

رؤوس اخلاقى من عبارت از «ایجاد هماهنگى بین منافع عمومى و خصوصى

اجتماع مى‌باشد«.(1)

او در ابطال مذاهب اخلاقى وابسته به معنویت آنچنان پیش‌ رفته حتى در مسایل جنسى هم، چیزى برخلاف اخلاق تصور نمى‌کند مگر یک صورت و آن اینکه زیان آن بیش از سود آن باشد مى‌گوید: «لازم است مسأله اخلاق جنسى را هم مانند سایر مسایل مورد بررسى قرار دهیم«.

»اگر از انجام عمل زیانى متوجه دیگران نشود، دلیل نداریم که ارتکاب آن را، محکوم کنیم نمى‌توان عمل را به زعم اینکه فلان مذهب قدیمى، زشت شناخته است، محکوم ساخت فقط بایستى سود و زیان کار را به حساب آورد، چنین است اساس مذهب اخلاق جنسى و همه ی اخلاق‌هاى دیگر«.(2)

سخن ما در گفتار نخست اوست و بررسى نظر او را درباره اخلاق جنسى به وقت دیگر موکول مى‌کنیم.

1. در این مکتب، هیچ اصلى از اصول اخلاقى به رسمیت شناخته نشده جز یک اصل: و آن اینکه: فرد باید هوشیار باشد، کارى نکند واکنش بدى داشته باشد، مال همسایه را ندزدد، تا همسایه نیز مال او را ندزدد، خودخواهى و خودپرستى فرد یک اصل مسلم است ولى باید آن را به گونه‌اى تعدیل کند و این کار هوشیارى و دوراندیشى لازم دارد.

بنابراین در مورد اخلاق، مسأله‌اى به نام «انسانیت» و «جوانمردى» و انصاف، عاطفه و… مطرح نیست، مصالح فرد مطرح مى‌باشد، باید فرد شیوه زندگى را طورى تنظیم کند که بهره‌گیرى او امکان‌پذیر بوده و واکنش بدى نداشته باشد و این خود به علم و آگاهى و دورنگرى و دور اندیشى، نیازمند است از این جهت باید مردم را آموزش داده، که به خاطر پیامد کار خود، از هر نوع خلاف کارى و قانون‌شکنى بپرهیزند. اخلاق همین و بس.

تحلیل و بررسى

تفسیر اخلاق در سودجویى شخصى آن هم در چهارچوب منافع عمومى گذشته از اینکه، نظریه جدیدى نیست، از جهاتى قابل مناقشه است:

1. در گذشته یادآور شدیم که یک رشته صفات برجسته داریم که مبدأ یک رشته افعال اخلاقى است، و ربطى به سود شخصى و یا اجتماعى ندارد، مانند استقامت و ستم نپذیرى، یا غناى روحى، و حفظ کرامت نفس در برابر فرومایگان که از نظر همه خردمندان جهان منزلت بس والایى دارند ولى با توجه به ضابطه «راسل» این بخش از صفات و افعال، از چهارچوب «خلق» و «خوى» بیرون بوده و فاقد هر نوع منزلت اخلاقى مى‌باشند.

2. در این مکتب، عملى به نام ارزش، مفهوم ندارد، حتى تجاوز به حقوق دیگران، ضد ارزش نیست، و اگر تجاوزگر مذمت مى‌شود به خاطر این است که دور اندیشى نکرده و کارى صورت داده که سود شخصى خود را نیز به مخاطره افکنده است.

3. بنابراین ضابطه، اخلاق، اطلاق و کلیت خود را از دست مى‌دهد، و جنبه نسبى پیدا مى‌کند، و ضعیف باید از تجاوز خوددارى کند چون عکس العمل دارد نه فرد قوى و نیرومند، که از هر نوع عکس العمل، مطمئن است. براى چنین فردى هر نوع تجاوز صحیح و جایز است.


1) جهانى که من مى‌شناسم، ص 64 – 65.

2) جهانى که من مى‌شناسم، ص 68.