تفسیر چهارم مربوط به فیلسوف انگلیسى آقاى «براد» (1887 – 1971 م) است و ما خلاصه آن را در این جا مىآوریم.
او مىگوید: عارف پس از تجربه عرفانى از وقایعى گزارش مىدهد، و کسى که ذوق عرفانى ندارد، حق تخطئه آن را ندارد؛ زیرا وضع وى بسان کودک پنج ساله است که بخواهد دربارهى میل جنسى افراد داورى کند. حق داورى از آن عرفاست، هر چند، عارف با ذوق و داراى قدرت تحلیل کم است. در میان عرفا عنصر مشترک وجود دارد، اختلاف آنان معلول عقاید سنتى آنهاست که در تفسیر تجربه عرفانى اثر مىگذارد.
او از وقایعى گزارش مىدهد که ما آن را حس نمىکنیم، اکنون باید دید گزارش او شبیه کدام یک از گزارشهاى سهگانه است که در ذیل بیان مىشود:
الف: زیست شناسى که دیدگان او با میکروسکپ مجهز است؛ از وجود میکروب و سلول گزارش مىدهد که ما با دیدگان عادى آنها را نمىبینیم.
ب: فردى که مواد مخدر مصرف کرده از وجود جانورانى در دور و برش گزارش مىدهد
که ما آن را احساس نمی کنیم.
ج: از میان کوران مادرزاد، کوری بینا گردد و به آنان از وجود رنگ اشیا خبر دهد که آنها حس نمی کنند، اگر نمی توانند آن را تصدیق کنند، حق انکار آن را نیز ندارند.
آنگاه یادآور می شود که گزارش عرفا به قوت گزارش زیست شناسان نیست؛ زیرا آنان از موجوداتی که در این جهان وجود دارد گزارش می دهند. اگر چشمان ما هم همانند آنان مجهز بود، آن را حس می کردیم؛ در حالی که عارف از جهان دیگر غیر از طبیعت گزارش می دهد. زیست شناسی می تواند بگوید اگر در گزارش من شک و تردید داری، بیا خود را با سلاح دید موجودات ریز مجهز کن، تا تو نیز ببینی در حالی که عارف این سخن را نمی تواند بگوید؛ زیرا همه ی افراد ذوق عرفانی ندارند.
ولی گزارش عارف بسان گزارش مصرف کننده ی مواد مخدر از جانورانی در
اطرافش نیست؛ زیرا احساس او با احساس ما فرق نمی کند و کوچک ترین برتری بر ما ندارد.
گزارش عارف، بسان گزارش کور مادرزادی است که بینایی خود را باز یابد، و به هم صنفان دیرینه خود از رنگ ها گزارش کند (تو گویی عارف بینایی خاص پیدا کرده که دیگران فاقد آن هستند از این جهت اگر او را تصدیق نکنند، حق تکذیب ندارند(.
آنگاه آقای «براد» گام فراتر نهاده و می گوید: بر صدق گزارش عارفان، دلیل و گواه داریم و آن را با مثالی تبیین می کند.
مهندسان در دانشگاهها دروسی دارند که ما از صحت و عدم صحت آنها اطلاع نداریم اما اگر همین مهندسان در سایه ی این علوم سد، و یا پل و یا کشتی و هواپیما ساختند و غرضی از اغراض زندگی را برآوردند، آن را گواه بر صحت گفتار آنان می گیریم.
سخن در مورد پیامبران نیز چنین است، آنان یک رشته آرا و عقایدی را بیان می کنند که در زندگی کاملا مؤثر است مثلا همه ی مردم به دنبال آرامش فکری و روحی هستند و این غرض در سایه ی ایمان و اعتقاد به خدا به دست می آید از این جا معلوم می شود که سخنان آنان غیر واقعی نیست.
آنگاه براد پس از ذکر دو مطلب به صورت اشکال و جواب که لزومی به ذکر آن نیست نتیجه می گیرد: تصدیق انبیا و عرفا امری معقول و ادعاهای آنان قابل قبول است.