جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تفسیر دوم از تجربه‌ى دینى

زمان مطالعه: 4 دقیقه

روانشناسان با آزمون‌هاى مختلف حس چهارمى را براى انسان کشف کرده و ثابت نموده‌اند که هر انسانى از درون احساس مى‌کند که به مقام برتر وابسته است و کلیه‌ى شئون او از یک موجود متعالى سرچشمه مى‌گیرد.

این گروه از روانشناسان با کشف حس مذهبى حصار ابعاد سه‌گانه روح را درهم کوبیده و ثابت کرده‌اند که در روح و روان انسان علاوه بر سه غریزه‌ى معروف، حس دیگرى به نام حس مذهبى است که از نظر اصالت دست کم از سه غریزه یاد شده ندارد.

آن سه حس مسلّم عبارتند از:

1. حس کنجکاوى؛ که پدید آورنده‌ى علوم و دانش‌هاى بشرى است.

2. حس نیکى؛ پدید آورنده‌ى اخلاق و تکیه‌گاه انسان در کارهاى نیک است.

3. حس زیبایى؛ پدید آورنده‌ى هنر و سبب تجلّى انواع ذوقیات است.

در کنار آن سه حس که مورد پذیرش روانشناسان است حس چهارمى به نام «حس مذهبى» است که انسان در خود یک نوع تمایل و کشش به جهان متعالى احساس مى‌کند و در گرفتاریها به او متوجه مى‌شود.

از نظر برخى از روانشناسان تاریخ شکوفایى این حس حدود 16 سالگى انسان است. طبق نظر استانلى «حس مذهبى» در چنین سنینى پیدا مى‌شود. این موضوع را مى‌توان یک صورت فشرده از توسعه شخصیت جوان دانست، این احساس به جوان که تحت تأثیر نیروهاى مختلف قرار مى‌گیرد اجازه مى‌دهد که علت نهایى خود را در وجود خدا پیدا کند.(1)

ویلیام جیمز (1842 – 1910 م) از پیشاهنگان مسئله‌ى حس دینى به شمار آمده و حس مذهبى را پیش از دیگران در کشفیات خود تأیید کرده است. وى، به حس مذهبى به اندازه‌اى اهمیت مى‌دهد که معتقد است بیشتر آرزوهاى ما ریشه‌اى در ماوراى طبیعت دارد، آنجا که مى‌گوید:

»هر قدر انگیزه و محرک میل‌هاى ما از عالم طبیعت سرچشمه گرفته باشد، غالب میل‌هاى ما و آرزوهاى ما از عالم ماوراى طبیعت سرچشمه گرفته است؛ چرا که غالب آنها با حساب‌هاى مادى جور در نمى‌آید«.(2)

در توضیح گفتار ایشان مى‌گوییم:

انسان خواهان بقا و استمرار حیات است و روح آینده نگرى، او را وادار مى‌کند که وسایل پایدارى خود را در این جهان فراهم سازد، ولى همین انسان مبدأ کارهایى

است که به ظاهر با این حس کاملا در تعارض و تزاحم است. مثلا مادران دلباخته به فرزندان، گاهى وجود خود را فداى فرزند مى‌سازند؛ عاشقان علم و دانش در طریق تحصیل علم و کشف اسرار جهان، تا دم مرگ پیش مى‌روند و چه بسا شهید راه دانش مى‌گردند؛ مجاهدان در راه حق و عدالت، براى پیشبرد مکتب خود جان به کف با دشمنان نبرد مى‌کنند.

این نوع کارها را نمى‌توان با حساب‌هاى مادى تفسیر کرد بلکه مقام برترى است که او را به این کارها مى‌کشد و بقا و استوارى وجود خود را در این مسیر مى‌بیند.

این سخن را دانشمند معروف جهان غرب آنیشتین به صورت زیر تفسیر مى‌کند:

من تأیید مى‌کنم که مذهب، قوى‌ترین و عالى‌ترین محرک تحقیقات و مطالعات علمى است و فقط آنان که معنى کوشش خارج از حد متعارف و باور نکردنى دانشمندان را و مهمتر از همه فداکارى و کوشش طلایه‌ها و پیش قراولان علمى، یعنى کار خرد کننده تئورى سازان را مى‌شناسند، مى‌توانند نیروى عظیم هیجاناتى را که مصدر این همه ابداعات عجیب و کاشف واقعى فنونهاى زندگى است، دریابند.

آیا چه الزامى و اعتقادى از نظم جهان هستى و چه اشتیاق عجیبى «کپلر» و «نیوتن» را نیرو و توان مى‌بخشد که سالها در تنهایى و سکوت محض، براى توضیح دادن و از پیچیدگى در آوردن نیروى جاذبه و نظام فلکى، رنج ببرند.

ولى تنها کسى مى‌تواند یک تصور روشن از چیزى که به راهنمایان واقعى بشرى الهام داده و به آنان نیرو بخشیده است، داشته باشد که خود در چنین راهى گام برداشته و سالها عمر خویش را در این راه صرف کرده باشد.

بلى آن چیزى که به فداکاران و جانبازان قرون، على‌رغم شکستها و ناکامیهاى ظاهرى توان مى‌دهد تا بار دیگر بپاى خیزند و جهاد کنند، این احساس مذهبى مخصوص است. یکى از معاصران گفته است که در این عصر ماده پرستى، فقط کارگران جدى و واقعى علوم، آنهایى هستند که داراى احساسات مذهبى عمیق

باشند.

انیشتین سپس مى‌گوید: «به سختى مى‌توان در بین مغزهاى متفکر جهان، کسى را یافت که داراى یک نوع احساس مذهبى مخصوص به خود نباشد. این مذهب با مذهب یک شخص عادى فرق دارد و یک دانشمند، مسلح به عقیده قانون علیت عالم وجود مى‌باشد، و مذهبش شکل تحرى شعف‌آور از نظام عجیب و دقیق کاینات است که گاه‌گاه پرده از روى اسرار برمى‌دارد، که در مقام مقایسه با آن، تمام تلاشها و تفکرات منظم بشرى انعکاس ضعیف و ناقابلى بیش نیست، این احساس (مذهبى) چراغ راه کاوشهاى زندگى او است«.(3)

او درباره‌ى احساس دینى سخن دیگرى دارد:

»یک عقیده و مذهب ثالث بدون استثنا در بین همه وجود دارد گرچه با شکل خالص یک دست در هیچ کدام یافت نمى‌شود، من آن را احساس مذهبى آفرینش با وجود مى‌دانم، بسیار مشکل است این احساس را براى کسى که کاملا فاقد آن است توضیح دهم به خصوص که در این جا، دیگر بحثى از آن خدا که به اشکال مختلف تظاهر مى‌کند، نیست، در مذهب فرد کوچکى آمال و هدفهاى بشر و عظمت و جلالى که ماوراى امور و پدیده‌ها در طبیعت و افکار تظاهر مى‌کند، حس مى‌کند، او وجود خود را یک نوع زندان مى‌پندارد چنان که مى‌خواهد در قفس تن پرواز کند، و تمام هستى را یک باره به عنوان حقیقت واحد دریابد«.(4)

درباره‌ى تجربه دینى در این قرن اخیر سخن زیاد گفته شده است و هر دانشمند با بیانى به اثبات اصالت این حس پرداخته است.

یکى از روانشناسان به نام: «رونان» درباره‌ى اصالت دینى زیاد سخن گفته است، اینک برخى از کلمات او را نقل مى‌کنیم:

»احساس گرایش به خدا در نزد بشر یک احساس واقعى و حقیقى است، یا یک

احساس خیالى و واهى؟! سپس پاسخ مى‌گوید: من به خوبى مى‌پذیرم که سرچشمه‌ى زندگى مذهبى دل است و فرمولها و دستور العمل‌هاى فلسفى و خداشناسى، مانند مطالب ترجمه شده که اصل آن به زبان دیگرى باشد«.

وى، دو اثر درباره‌ى حس دینى را یادآور مى‌شود:

1. اگر بشر همه چیز را فراموش کند ولى هرگز علاقه به دین از او محو نمى‌شود.

2. حس دینى در انسان نوعى وقار و سنگینى پدید مى‌آورد در مقابل الحاد که دو اثر متضاد دارد. اینک سخن او را درباره‌ى ویژگى نخست نقل مى‌کنیم:

»ممکن است روزى هر که را دوست مى‌دارم نابود و از هم پاشیده شود، هر چه که در نزد من لذت بخش‌تر و بهترین نعمت‌هاى حیات است از میان برود و نیز ممکن است آزادى به‌کار بردن عقل و دانش و هنر بیهوده گردد ولى محال است که علاقه به دین متلاشى یا محو شود بلکه همواره و همیشه باقى خواهد ماند و در کشور وجود من گواهى صادق و شاهدى ناطق بر بطلان مادیت خواهد بود«.(5)

ویل دورانت مى‌گوید: «کاهن، دین را ایجاد نکرده بلکه همان‌گونه که مرد سیاسى از تمایلات فطرى بشر استفاده مى‌کند، وى نیز براى مقاصد خود مورد استفاده قرار داده است، عقیده به دین، اختراع معابد نیست بلکه سازنده‌ى آن فطرت انسان است«.(6)


1) بلوغ، از سرى چه مى‌دانید، ص 118.

2) دین و روان، ترجمه مهدى قائنى.

3) دنیایى که من مى‌بینم، آلبرت انیشتین، ص 59 – 61.

4) همان، ص 53.

5) فرید وجدى، دایرة المعارف.

6) تاریخ تمدن: 1 / 109.