جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نظریه نمادین یا سمبلیک

زمان مطالعه: 2 دقیقه

تفسیر نمادین یا سمبلیک، عبارت دیگر از «کنایه‌گویى» در علم بیان است.

در کنایه، جمله در معنى تحت اللفظى به کار مى‌رود، به خاطر این که مخاطب را به معنى دوم که لازمه آن معنى نخست است، منتقل سازد، و در حقیقت معنى تحت اللفظى، مقصود بالأصاله نبوده بلکه ابزارى است براى تفهیم معنى دوم که مقصود بالذات متکلم مى‌باشد؛ مثلا مى‌گویند: فلانى دست باز و یا در خانه‌ى بازى دارد.

گوینده، سخن خود را در همان معنى تحت اللفظى به کار مى‌برد تا از این طریق مخاطب را به معنى دوم که مقصود اصلى است، منتقل سازد، و معنى نخست نه مراد است و نه شایستگى مراد بودن را دارد، دست باز بودن هرگاه کنایه از بذل و بخشش نباشد، فى حدّ نفسه حسنى ندارد چه بسا است نشانه بیمارى باشد، همچنین است باز بودن در خانه.

این نظر به وسیله «جروج سانتایانا» مطرح شده و به وسیله «بریث ویت» تقریر شده است.

ناقلان این نظریه با مثالهاى محدودى مى‌خواهند آن را به همه موارد تعمیم دهند مثلا در کلام مسیحى مى‌گویند: «خداوند شبان من است«، «خداوند صخره است«

در این موارد، این دو جمله در عین استعمال در معنى تحت اللفظى کنایه از حفظ و حمایت خداست.

در قرآن مجید این نوع استعمال، وجود دارد که به دو مورد اشاره مى‌کنیم:

1. «وَ قالَتِ اَلْیَهُودُ یَدُ اَللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ…» (مائده / 64)

»یهود گفتند: دست خدا به زنجیر بسته است، دستهایشان بسته باشد، به خاطر این سخن از رحمت الهى دور شوند بلکه هر دو دست او باز است هرگونه بخواهد انفاق مى‌کند«.

زبان دینى در این نوع آیات، همان زبان کنونى است که در زبان عمومى نیز وجود دارد، اینک نمونه دیگر:

2. «إِنَّ رَبَّکُمُ اَللّهُ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیّامٍ ثُمَّ اِسْتَوى عَلَى اَلْعَرْشِ یُدَبِّرُ اَلْأَمْرَ ما مِنْ شَفِیعٍ إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِکُمُ اَللّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلا تَذَکَّرُونَ» (یونس / 3)

»پروردگار شما خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر تخت مستقر گردید و به تدبیر کار پرداخت هیچ شفاعت کننده‌اى کارى را صورت نمى‌دهد جز به اذن او، این است خداوند پروردگار شما، پس او را پرستش کنید آیا متذکر نمى‌شوید«.

با توجه به قراین موجود در آیه، جمله «استقرار بر عرش» کنایه از استیلا بر جهان خلقت پس از آفریدن و اخذ زمام امور به دست است، و استقرار بر تخت، کنایه از استیلاى بر کشور وجود است. همان گونه که جلوس فرمانروایان بر تخت و حلقه زدن وزیران و کارگزاران بر گرد وجود او، نشانه استیلاى او بر کشور به شمار مى‌رود و به دنبال آن تدبیر و صدور فرمان پیش مى‌آید. خدا با آوردن چنین جمله، مى‌خواهد ما را به معنى لازمى آن که استیلا است منتقل کند از این جهت قبل از این جمله، از خلقت آسمانها و زمین سخن مى‌گوید، و پس از آن در تدبیر امر خلقت. و اگر مقصود جدى استیلاى بر جهان خلقت نباشد، سخن گفتن از جلوس بر تخت در میان دو امر بزرگ تکوینى کاملا بى‌مناسبت خواهد بود.

بودن کنایه و گزاره‌هاى نمادین در کتاب مقدس مطلبى است، و تفسیر همه گزاره‌ها از این طریق مطلب دیگر، آنچه که صحیح است همان وجود اجمالى آن است؛ ولى طرفداران آن، همه گزاره‌هاى دینى را از این طریق تفسیر مى‌کنند و مى‌گویند: مرگ فدیه‌وار عیسى مسیح نشانگر این است که فداکارى براى دیگران، ارزش اخلاقى فوق العاده دارد.