این نظریه در حقیقت همان نظریه مشرکان جاهلیت است که در آن روزگار بىپیرایه مطرح شده است، چیزى که هست عرب جاهلى به خاطر ساده اندیشى، مدّعاى خود را مطرح مىکرد، ولى نمىتوانست به آن صورت علمى بدهد و وحى را خوابهاى آشفته مىدانست.
»بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ…» (انبیاء / 5)
»آنان گفتند قرآن خوابهاى آشفته است«.
و ناگفته پیداست خوابهاى آشفته مخلوق تخیل انسان است که قوه عقل را تحت الشعاع قرار داده و فضاى ذهن را در اختیار خود مىگیرد و به آنچه در خارج، فاقد واقعیت است، لباس واقعیت مىپوشانند.
اکنون این نظریه با قیافه علم گرایانه و در قالب عبارتهاى فریبنده مطرح شده تا از این طریق بتوانند آن را به خورد افکار بدهند، و در حقیقت مادهاى سمى را با مادهاى شیرین ترکیب نمودهاند تا به راحتى به افکار ساده بخورانند.
پیامبران آسمانى خردمندترین، دلسوزترین، و واقعگراترین مردم جهان بودند که پیوسته از طریق پند و نصیحت و عقل و برهان به هدایت مردم مىپرداختند و یک چنین افراد نمىتوانند بسان انسانهاى گوشهگیر و زاویه نشین باشند که بر اثر بریدن از مردم، مخزن خیال را تقویت کنند تا بر اثر بالا آمدن قوه تخیل، آرزوهاى خود را حاضر و ناظر ببینند (و نعوذ باللّه) بسان شترى که «در خواب بیند پنبه دانه«!
قرآن مجید در برخى از آیات تلویحا این نظریه را نقد کرده و مىفرماید:
»ما کَذَبَ اَلْفُؤادُ ما رَأى – أَفَتُمارُونَهُ عَلى ما یَرى – وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى – عِنْدَ سِدْرَةِ اَلْمُنْتَهى – عِنْدَها جَنَّةُ اَلْمَأْوى – إِذْ یَغْشَى اَلسِّدْرَةَ ما یَغْشى – ما زاغَ اَلْبَصَرُ وَ ما طَغى – لَقَدْ رَأى مِنْ آیاتِ رَبِّهِ اَلْکُبْرى» (نجم / 11 – 18(.
»دل، آنچه را که چشم دید تکذیب نکرد؛ آیا با او درباره آنچه که دیده است (جبرئیل) مجادله مىکنید؟ او بار دیگر جبرئیل را دیده است، نزد «سدرة المنتهی«، جنت مأوى، در آنجا است. آنگاه «سدره» را مىپوشانید آنچه مىپوشانید، چشم او نلغزید و خطا نکرد، او آیات بزرگ پروردگار خود را دید«.
این نظریه، تمام آنچه را که پیامبر دیده و شنیده، غیر واقعى و محصول نفس او مىداند و براى آنها واقعیتى قائل نیست، در حالى که قرآن براى همهى آنها حقیقت قایل شده و معتقد است که ابزار شناخت پیامبر اعم از حواس (چشم و…) و عقل، هیچ یک دچار خطا و اشتباه نشده است.