نظریه دیگر در تحلیل وحی، طرح ضمیر ناخود آگاه است که وحی، تجلی همان ضمیر و شعور باطنی است اینک شرح مطلب:
تا دیر زمانی دانشمندان روانشناس و فلاسفه، پدیده های فکری را ارادی و نتیجه (ضمیر خود آگاه) آدمی می پنداشتند و به طور کلی جز به ضمیر خود آگاه به (ضمیر ناخود آگاهی) در انسان معتقد نبودند، آنان می اندیشیدند که هر فعل و فکری که از انسان بروز می کند برانگیخته از ضمیر)خود آگاه) او می باشد.
عقیده آنان این بود که اعمال هر فرد در حیطه قدرت او می باشد، و با آگاهی و سنجش، به کاری اقدام می نماید، و یا از آن کار سر باز می زند، و اگر در مواردی بر خلاف این روش بر می خوردند آن را پدیده استثنایی پنداشته و از حدود کاوش فلسفی و روانشناسی دور می داشتند.
ولی برخی از دانشمندان پیشین از (دنیای نا خود آگاه) اطلاعاتی کم و بیش داشتند و به روشنی حس می کردند که تمامی اعمال انسان ارادی و حاصل منطق و یا از روی سنجش نیست و لذا بر اساس قانون (علیت) باید نیروی مرموز وناشناخته ای وجود داشته باشد تا این گونه اعمال (غیر ارادی) رهبری کند.
در اوائل قرن نوزدهم با روش (خواب مصنوعی) و انجام گرفتن اعمال غیر ارادی با کاوش و جستجو در رؤیا و خواب، وجود ضمیر ناخود آگاه جلوه تازه تری کرد و از این راه توجه پزشکان را به سوی ضمیر (ناخود آگاه) جلب کرد.
به این طریق روانشناسی در تلاش یافتن راه مستقلی بود راهی که از روان خود آگاه گذشته در روان ناخودآگاه بشری که منبع اطلاعات است، نفوذ کند.
زمانی بدین منوال گذشت تا آنجا که «فروید» با روش تجربی ثابت نمود که ناخود آگاهی، اساس و محرک اصلی برای شعور ظاهری (خود آگاهی) است.
او می گوید: که (خود آگاهی) یا شعور ظاهری، همیشه محتوی قسمتی اندک از اطلاعات یا آنچه نسبت به آنها معرفت و شناسایی داریم، می باشد. در صورتی که حالت اصلی و منبع اطلاعات وسیع و شناسایی های ما در حالتی مرموز نهان است که آن را روان ناخودآگاه می نامیم.
(پسیک آنالیز) این حقیقت را ثابت می کند که قسمت شایان توجه شناسایی های ما، در روان ناخودآگاه قرار دارند، شعور ظاهر و (خود آگاه) وسیله معرفت این منبع اسرار آمیز می باشد. (1).
وحی در نزد آنان همان تراوش وجدان مخفی و تجلی شعور باطن پیامبران است که آنان را به آنچه نمی دانند آگاه ساخته و اصول ترقی را به آنان می آموزند و هرگز فرشته ای در کار نبوده و پیامی از خدا نیاورده است و اگر گاهی صورتی را در برابر آنها مجسم گردیده است صورت روح آنان می باشد سپس می گویند: «والوحی عندهم لا یکون إلا بظهور الشخصیة الباطنة للرسول، و وحیها إلیه ما ینعفه و ینفع قومه المعاصرین له«. (2).
دانشمند معروف مصری سید محمد رشید مؤلف المنار می گوید: برخی از دانشمندان غرب که به راست گویی محمد ایمان راسخ دارند دعوت نبوت او را چنین توجیه می کنند:
»بانّ معلوماته و أفکاره و آماله ولدّت له إلهاماً، فاض من عقله الباطن أو نفسه الخیفة الروحانیة علی مخیلته السامیة والفکر علی بصره رأی الملک ماتلاً له و علی
سمعه، ما حدث به«. (3).
یعنی: معلومات و افکار و آرزوهای بلند محمد، سبب شد که از عقل درونی و روح پنهانی او بر قوه خیالی بلند وی، حقایقی افاضه گردد و سرانجام فرشته را در برابر دیدگان خود مجسم ببیند و اصواتی در گوش خود بشنود.
خلاصه: مادی با جهان ویژه خود می خواهد همه حوادث جهان را با اصول دیگری تجزیه و تحلیل کند از آن جا که نمی تواند همه پیامبران را دروغگو فرض نماید ناچار شده که موضوع نبوت و وحی مورد ادعای پیامبران را از طریق اصول مادیگری توجیه کند و می گوید:
روح بلند و سرشت پاک و ایمان استوار آنان به خدا، و اعتقاد راسخ آنها به لزوم عبادت خدای یگانه، و ترک پرستش همه بتها و پشت زدن به تقلید از گذشتگان، به روح و ذهن آنان جلای خاصی می بخشد و در عقل درونی آنان خوابها و یک سلسله حالات روحی به وجود می آورد از این نظر آنچه را که لازم و واجب و یا حرام می پندارند خیال می کنند که وحی الهی است که از جهان دیگر برای آنها بدون واسطه یا به واسطه فرشته نازل می گردد، یا مردی برای آنها تمثل پیدا می کند و مطالب را به او تلقین می نماید و او تصور می کند که این صورت فرشته ای است از عالم غیب.
بنابراین آنچه را که پیامبران مدعی آن هستند به عقیده همگی راست و پای برجاست ولی حقیقت آن همان است که گفته شد. (4).
1) روانشناسی برای همه، ص 71 و 75.
2) وحی تجلی و درخشش عقل درونی و شخصیت دوّم انسان است، و همین شخصیت درونی است که به رسول آنچه را که به حال او، و حال قوم او مفید است، الهام می کند. (دائرة المعارف، فرید وجدی، ماده وحی(.
3) الوحی المحمدی، چاپ دوم، ص24.
4) همان، ص 59.