جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حکمت صنع در جهان بالا و آینده نگری طبیعت

زمان مطالعه: 3 دقیقه

اصول چهار گانه داروین بر فرض صحّت، نظم برخاسته از ماده را در موجودات زنده تبیین می کند، ولی نظم در جهان بالا و کرات آسمانی و سیارات و کهکشانها را چگونه می توان تبیین نمود. و این که منظومه شمسی ما در سایه انفجار چگونه دارای چنین نظم استواری گردید. و تصور این که قانونمندی ماده معلول خصیصه ماده است، بی پایگی آن ثابت گردید.

در تقریر برهان نظم یاد آور شدیم که در برخی از موارد نظم در طبیعت یک نوع آینده نگری است، یعنی به خاطر رسیدن به یک هدف، قبلاً کارهایی صورت

می گیرد که اگر به موقع انجام نمی گرفت، با مشکل بسیار بزرگی رو به رو می شد، در آنجا گفتیم همزمان با تولد نوزاد، شیری در پستان مادر می آید که مایه حیات کودک است. پیدایش شیر در سینه مادر، معلول سلولها و بافتها و ترشح هورمونها و خون موجود در بدن مادر است. سخن این جاست که این بافتها و رگها و هورمونها- با این کیفیت و کمیت- به صورت یک حلقه زنجیری در کنار هم قرار داده شده است تا موقع تولد نوزاد، تنها غذای مناسب او آماده باشد.

این آینده نگری که خود ملازم با علم و شعور و محاسبه و اندازه است، از عهده ماده و کور و کر بیرون است.

این نوع آینده نگری در دل بسیاری از موجودات طبیعی نهفته است، چیزی که هست دل بیدار و آگاه لازم دارد که از فراورده های علمی چنین بهره گیری کند.

اشکالی که از ناحیه نظریه تکامل متوجه برهان نظم شده است، همان اشکالی است که در گذشته توسط «دیوید هیوم» بر برهان نظم وارد شده بود و اساس اشکال فوق در هر جا، یکی است؛ اگر چه اشکال هیوم از نظر زمان سالها قبل از طرح نظریه تکامل توسط داروین، مطرح شده بود. جان هیک در کتاب «فلسفه دین» ابتدا اشکال «هیوم» را آورده و پس از آن اشکالی که از ناحیه نظریه تکامل بر برهان نظم وارد شده را بر آن تطبیق نموده است. (1) و از آن به بعد اشکال یاد شده در دست عدّه ای از منکران خدا و مادی مسلکان زمان داروین و پس از آن به صورت مستمسکی درآمده است.

تی میر یازف، در مورد نتایج فلسفی داروینیسم می نویسد: «بزرگترین پیروزی داروین از نظر گاه فلسفی این است که توفیق یافت لفظ بی معنی فینالیته را از قاموس زیست شناسی بیرون بیندازد.» (2).

ولی باید توجه نمود اشکالی که از ناحیه نظریه تکامل بر برهان نظم وارد شده، نمی تواند خدشه ای بر این برهان وارد سازد زیرا:

برهان نظم مبتنی بر خلقت دفعی و آنی موجودات نمی باشد، بلکه همان گونه که اعتقاد به اصل «غایت مداری» و «هدفدار بودن موجودات» با نظریه خلقت دفعی قابل توجیه است، همچنین با نظریه تطور و خلقت تدریجی موجودات قابل جمع و توصیه است.

آنچه در برهان نظم مورد عنایت و تأکید است، این است که مطالعه احوال مختلف موجودات جهان، ما را به وجود نظمی شگرف در ساختمان جهان و اجزای متشکل آن رهنمون می شود که این نظم، حاکی از دقت ناظم و داشتن هدف و مقصود و منظور خاصی از این جاسازی و نظم شگرف است.

فرانک ایج. تی رودز، در کتاب تکامل خود می گوید: «تکامل چون هر فرایند طبیعی یا تئوری علمی، از نظر دین بی طرف است؛ تکامل مکانیسمها را شرح می دهد، نه مفهوم را و بر پایه ترتیب اسقرار است و متضمن هیچ استنتاجی درباره آن ترتیب و «هدفدار» یا بی هدف بودن آن نیست.» (3).

همین مطلب را در پاره ای از نوشته های داروین می توان یافت. از باب مثال در ردی که بر افکار کشیش انگلیسی به نام پازای (pazai) نوشته شده است چنین می گوید: «پازای به عبث گمان می کند که بنیاد انواع به سوی خدا شناسی قراول رفته است، تعالیم این کتاب چیزی جز چند اندیشه علمی در مورد قابلیت تکامل موجودات نیست، من می توانم اعتراف کنم که سالیان پیش هنگامی که مشغول جمع آوری دلایل در مورد تکامل انواع بودم، اعتقاد من به خدا محکمتر از اعتقاد امروز پازای بود، حملات وی حتی یک روز پیشرفت تئوری تکامل را کند نخواهد کرد.

همچنان که پنجاه سال پیش مخالفت روحانیون مانع پیروزی نظریه جدید درباره زمین شناسی نشد. همچنان که کلیسای کاتولیک سرانجام در برابر گالیه سر فرود آورد«. (4).


1) فلسفه دین، «جان هیک«، ترجمه بهرام راد، ص 62.

2) آثار «تی میر یازف«، ج 6، ص 308 به نقل از داروینیسم و مذهب، ص 112.

3) تکامل، فرانک اچ تی رودز.

4) نورالدین فرهیخته، داروینیسم و مذهب، ص 71.