جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

در این جا نکاتی را یادآور می شویم

زمان مطالعه: 2 دقیقه

1. دقت در مقدمات چهارگانه ی برهان، روح برهان را آشکار می سازد و سخن آنان که بر محور «ملازمه» دور می زند عبارت است از: «هر گاه یکی از متلازمان به نام «اکوان اربعه» حادث است، طبعاً ملازم دیگر نیز حادث است«. این مسئله از تشبیه قاضی عبدالجبار، به توأمان، کاملاً به دست می آید.

ولی هرگز در ضمن این برهان، نمی گویند ذاتی که محلّ حوادث شد نیز باید حادث باشد، هر چند، میان آن دو ملازمه نباشد.

در مسئله اراده ی حادثه، ذات هر چند- در فرض مستشکل- محل اراده ی حادثه

است، ولی هرگز ملازمه ای میان ذات و اراده نیست تا از حدوث یکی؛ به حدوث دیگری پی ببریم. به این دلیل خدا قبل از آفرینش بود، ولی مرید نبود و از آن پس اراده کرد.

خلاصه، برهان بر اساس وجود ملازمه بین حوادث اکوان و حدوث اجسام استوار است، نه براساس این که: اگر ذاتی محلّ حادث و یا حوادثی شد، باید خود ذات نیز حادث باشد، هر چند فرض ذات بدون حادث بی مانع باشد.

2. از نظر قائلان، حدوث عارضی در صورتی گواه بر حدوث معروض است که قیام حادث با ذات، حلولی باشد نه صدوری و هر گاه اراده ی حادث را صفت فعل بدانیم، چنانکه اشکال بر این اساس استوار است- در این صورت قیام اراده با ذات، قیام صدوری و فعل خدا (خلقت) خواهد بود، نه قیام حلولی، آنان که حدوث عارضی را گواه بر حدوث معروض می گیرند، در صورتی این سخن را می گویند که عروض به صورت حلول در ذات باشد، نه به صورت صدور.

3. نسبت اراده حادث به متکلمان اسلامی، به طور مطلق صحیح نیست؛ اشاعره قائل به اراده قدیمه بوده و اراده را مانند دیگر صفات، قدیم و زائد بر ذات می دانند، بسان صور مرتسمه که مشائین در علم خدا مطرح کرده اند.

متکلمان امامیه نیز به پیروی از روایات ائمه اهل بیت علیه السلام، اراده را صفت فعل دانسته، نه از صفات ذات، در این حال طبعاً حادث بودن آن، گواه بر حدوث ذات نخواهد بود، زیرا قیام فعل با فعل ربطی به حلول در ذات ندارد.

در این میان فقط کرامیه، اراده و دیگر صفات خدا را صفات ذاتی حادث دانسته و می گویند: علم و اراده ی خدا حادث و در عین حال از صفات ذات می باشند. این گروه پیوسته مطرود بوده و در میان متکلمان والامقام، چندان محل از اعرابی ندارند.