هر چه خالی از حوادث نیست حادث است، کلام استواری نیست؛ زیرا از دیدگاه متکلمان عالم حادث است، یعنی خداوند بود و چیزی نبود و از آن پس اراده نمود و شروع به آفرینش عالم کرد. و اراده نیز از دیدگاه این گروه، صفت فعل بوده و مانند عالم حادث است، پس خداوند نیز محلّ حوادث است، زیرا قبل از آفرینش عالم، مرید نبود و از آن پس، اراده کرد و اراده حادث هر چند صفت ذاتی نیست و لیکن قائم به ذات است و ذات به پندار آنان محل آن است و ذات که محلّ این حوادث است، به مفاد قاعده ای که پذیرفته اند، حادث خواهد بود و اگر اهل کلام، ملازمه بین حدوث ذات و حدوث اراده هایی را که قائم به آن می باشند انکار نمایند، استدلال آنها بر حادث بودن اصل جسم نیز مخدوش خواهد شد و چون حدوث اصل جسم مورد خدشه قرار گیرد، راه اثبات محدث از طریق آن نیز مسدود می گردد. پس با قاعده «مالا یخلو من الحوادث، حادث» هرگز نمی توان اثبات حدوث و دگرگونی و تغییر را در اصل جسم نمود. (1).
1) تبیین براهین اثبات خدا، ص 173.