جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مناط حاجت به علت، امکان است نه حدوث

زمان مطالعه: 2 دقیقه

محقّق سبزواری (1214- 1289 ق(، این نوع اقامه برهان بر وجود محدث و صانع جهان را، نوعی خروج از راه راست دانسته و در منظومه ی خود چنین می گوید:

من فی حدوث العالم قد انتهج

فإنّه عن منهج اصدق خرج

آنگاه علّت خروج از راه راست را، چنین بیان می کند: لأنّ مناط الحاجة إلی العلّة هو الامکان فقط، لا الحدوث«. (1).

حکیم سبزواری قدس سره بر اثر خلط میان دو مسئله، چنین مؤاخذه ای در حقّ متکلّمان روا دانسته است و این دو مسئله عبارتند از:

1. ملاک نیاز موجود به واجب چیست؟

2. حدوث اجسام می تواند دلیل بر وجود صانع باشد؟

در مسئله نخست، حق با حکیمان الهی است که ملاک احتیاج را امکان معرفی کرده نه حدوث، زیرا امکان از نظر رتبه و درجه مقدّم بر حدوث است، زیرا واقعیت حدوث از «وجود بعد العدم» انتزاع می شود و مناط احتیاج باید پیش از وجود باشد، نه پس از آن.

خود او این مسئله را در شرح منظومه به هنگام بحث در وجوب و امکان، مطرح کرده و با تخطئه ی نظریه ی متکلمان می گوید:

لیس الحدوث علّة من رأسه

شرطا و لا شطرا و لا بنفسه

و کیف، والحدوث کیف ما لحق

للفقر، أو عدّ المراتب اتسق (2).

در مسئله دوّم، محور بحث این است که آیا حدوث اجسام، می تواند ما را به وجود صانع هدایت کند یا نه، پاسخ این مسئله به طور مسلّم مثبت است، در این جا گفتگو از مناط حاجت و تعیین یکی از دو (امکان یا حدوث(، بی مورد است؛ زیرا بحث در این جا مربوط به عالم اثبات است، در حالی که جایگاه

مسئله پیشین، عالم ثبوت است. مسلّماً در مقام ثبوت، موجود امکانی فقط از یک نظر محتاج به علّت است و آن همان امکان ماهوی، و یا فقر ذاتی است، ولی این دلیل نمی شود در مقام اثبات، فقط از همان دلیل پی به وجود علت ببریم.

در این جا ممکن است گفته شود تا برهان امکان وجوب به استدلال یاد شده ضمیمه نگردد، برهان حدوث اجسام عقیم خواهد بود؛ زیرا چرا می گوییم که حدوث اجسام، ملازم با محدث است؛ برای این که موجود حادث، ممکن است و ممکن از خود وجودی ندارد و اگر وجود حادث مربوط به خود او بود و به اصطلاح وجود از درون او می جوشید، هرگز نیاز به محدث نداشت.

پاسخ این پرسش روشن است، زیرا هر برهانی برای خود رسالت خاصی دارد، رسالت این برهان اثبات حدوث جهان در مقابل قائلان به قدم ماده است، همان طور که قاضی عبدالجبار در تقریر برهان یادآور شد. و امّا پس از اثبات حدوث اجسام، کار نتیجه گیری به پایان می رسد، یا نه و باید در مقام تکمیل، به برهان وجوب و امکان روی آورد، آن مطلب دیگری است که برهان کنونی ناظر به این قسمت نیست.

قائلان به قدم ماده به نام «استقص» به آن رنگ وجوب بخشیده و از این طریق به انکار صانع برخاسته اند، در چنین مرحله ای از مناظره، سخن گفتن از امکان و وجوب، لطفی نخواهد داشت و باید فشار سخن، متوجه حدوث جهان طبیعت باشد، تا چکش مناظران بر نقطه واحدی متوجه گردد.

متکلمان اسلامی در صفّ مقدم مناظره با ملاحده و منکران و یا شکاکان در جهان ماورای طبیعت بوده اند. اینها پیوسته از قدم طبیعت و نوع صور و حدوث صور شخصی سخن می گفتند، در چنین معرکه و گیر و داری، برهان مفید، سخن گفتن از حدوث اجسام است، نه برهان امکان ماهوی یا فقر ذاتی؛ هر چند در دل استدلال با حدوث اجسام، برهان وجوب و امکان نیز نهفته است.


1) شرح منظومه، سبزواری، ص 148. (قسم فلسفه(.

2) شرح منظومه، ص 74.