در این جا باید توجّه نمود که آزادی تکوینی ارتباطی به آزادی اخلاقی ندارد، درست است که انسان از نظر آفرینش آزاد است، ولی از نظر اخلاقی محدود می باشد، فطرت سالم و عقل و خرد وی و دعوتهای اخلاقی پیامبران الهی و قضاوتهای دیگران، پیوسته او را دعوت می کند که آزادی تکوینی خود را درراه فکر به کار گیرد؛ تفسیر آزادی انسان به این که خدا مرا آزاد ساخته است تا تو را بکشم، تعبیری نادرست است، چنان که معترض می گوید: «اگر من به شما بگویم خدا مرا آزاد ساخته است، پس من اکنون می خواهم تو را بکشم و این کار بخشی از موهبت الهی آزادی من است«.
این سخن وی که می خواهد به دفاع الهیون اشاره کند، صحیح نیست، چون مطلب را درست نقل نمی کند، زیرا هیچ انسان الهی این منطق را نمی گوید، خدا انسان را آزاد آفریده، پس او (اخلاقاً) می تواند دیگری را بکشد. در این جمله، آزادی تکوینی و آزادی اخلاقی مخلوط شده است، او می تواند تکویناً بکشد، غیر از این است که به او آزادی داده شده که دیگری را بکشد.
شرور اخلاقی از بهره گیری نادرست از موهبت آزادی حاصل می شود و این نتایج بد سبب نمی شود که اصل آزادی از انسان برگرفته شود، مانند این که چون با چاقوی تیز، انسانی مجروح می شود، پس چاقوی تیز در جهان نباشد، یا تیزی چاقو برای آن حسن به شمار نرود.