متکلّمان الهی از برهان نظم در دو مورد بهره می گیرند:
الف: نظم جهان طبیعت حاکی از دخالت عقل و شعور در پیدایش آن است و هرگز این نظم را نمی توان از طریق هیچ عامل ناآگاه (1) تفسیر نمود، امّا این که این
عامل دانا و توانا چه کسی است؟ واجب الوجود است یا ممکن الوجود، فنا پذیر است یا فنا ناپذیر؟ هرگز این برهان توانایی قطعی کردن یکی از دو طرف فرض را ندارد. از این جهت در آغاز فصل یاد آور شدیم که هر برهانی برای خود پیامی دارد و چه بسا یک برهان، بخشی از مدعا را ثابت می کند، نه همه ی آن را.
ب: هرگاه از طریق برهان وجوب و امکان و دیگر براهین عقلی، منتهی گشتن سلسله ی هستی های امکانی به واجب الوجود بالذات، اثبات گردید و روشن شد که نظم حاکم بر طبیعت، فعل و کار اوست؛ در این موقع از برهان نظم می توان در اثبات صفات کمال او، مانند علم و قدرت و حیات و حکمت، بهره گرفت.
از این جهت می بینیم حکیم الهی خواجه نصیر الدین طوسی از برهان نظم در مورد دوّم بهره گرفته است، نه در مورد نخست؛ یعنی نخست از طریق برهان وجوب و امکان، وجود واجب بالذات را اثبات کرده، سپس در اثبات صفات کمال او، اتفاق و نظم حاکم بر جهان طبیعت را گواه بر علم و قدرت گرفته است.
در هر حال نباید از کاربرد این برهان که به روشنی دخالت عقل و شعور را در آفرینش این نظم ثابت می کند، غفلت کرد. زیرا نتیجه ی مزبور در ابطال عقیده ی مادیگرایان کافی است و این خود یکی از اهداف بلند الهی ها است.
در آغاز فصل یاد آور شدیم، تبیین برهان نظم در دو مرحله انجام می گیرد، یکی مرحله ی تقریر برهان و دیگری مرحله ی تحلیل اشکالات، تا این جا ما توانستیم خود برهان را به نحوی که مورد نظر محققین است تقریر کنیم، اکنون به تحلیل برخی از اشکالات می پردازیم.
1) خواه تصادف، خواه خاصیت ماده.