جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تسلسل علل محال نیست و یا فاقد موضوع است!

زمان مطالعه: 2 دقیقه

»ناقدان برهان امکان، در نقد یکی از مقدمات آن که همان امتناع تسلسل است، چنین اظهار نظر می کنند: تسلسل علل فاعلی به این معنی که علتی طبیعت را به وجود آورد، هر چند ممکن است محال باشد، ولی علیت به معنی یاد شده، در جهان طبیعت ثابت نیست؛ آنچه ثابت است این است که علل بی شماری از معدات که شرایط پیدایش پدیده های طبیعی هستند در یک خط نامتناهی قرار

گرفته اند و امکان حرکت طبیعت را پدید آورده اند و تسلسل علل به این معنا پیش اکثر حکیمان الهی محال نیست؛ بنابراین، مقدمه بطلان تسلسل یا فاقد موضوع است- اگر مقصود از علت فاعلی معطی الوجود باشد- و یا اصلاً محال نیست- اگر مقصود از علل، معدات و شرائط حرکت های علم طبیعت باشد. (1).

پاسخ

این اشکال حاوی نکته ی جدیدی نیست و حقیقت آن همان بی معنی دانستن اصل علیت به معنی فاعل در اصطلاح حکیمان الهی و منحصر دانستن آن در فاعل های طبیعی است، گویا در صفحه ی هستی، فاعل به معنی معطی الوجود وجود ندارد تا درباره ی امتناع تسلسل آن بحث کنیم، ولی اولاً: نادرستی این پندار در بحث های گذشته روشن گردید و اثبات شد که انسان در روشن ترین درک خود از علیت (درک حضوری(، علت فاعلی به معنی پدید آورنده و معطی الوجود را می شناسد، آن گاه بر پایه ی ملاک توقف وجودی معلول بر علت که در علت فاعلی به صورت حدوث و بقا تحقق دارد، اصل علیت را بر همه ی مواردی که ملاک یاد شده وجود دارد- هر چند فقط در حدوث معلول- اطلاق می نماید و بر این اساس، شرایط و معدات را نیز علت می نامد.

ثانیاً: با اثبات تجرد نفس و صور علمی، فرضیه ی مادیون که وجود را مساوی با ماده می دانند، از اساس فرو می ریزد، آن گاه دلایل عقلی، وجود هستی های مجرد دیگری را اثبات می نماید و بدیهی است که این هستی های مجرد از ماده را نمی توان بر پایه ی علیت حاکم بر جهان طبیعت تفسیر نمود؛ زیرا در جهان مجرد، از ماده، قوه و حرکت، اثر و نشانی نیست، تا این که آنها را محکوم و مشمول قوانین عالم ماده و حرکت بدانیم.

ثالثاً: در گذشته، ممکن الوجود بودن عالم ماده و طبیعت را اثبات نمودیم

و بدیهی است، هستی امکانی که حقیقتش وابستگی و تعلق به غیر است، بدون وجود غیر که تکیه گاه هستی او به شمار می رود، تحقق نخواهد یافت.

بنابراین، موجودات عالم طبیعت و نیز نفس و عقول مجرده، ممکن الوجود و محتاج به علت پدید آرونده می باشند و به حکم امتناع تسلسل علل، به واجب الوجود بالذات منتهی می گردند. (2).


1) لازم به یادآوری است ما در این جا عصاره مقصود ناقد یا ناقدان را آورده ایم و هرگز به نقل سخنان طولانی آنان نپرداختیم، اصولاً تکرار غیر لازم در این نقد، بسیار به چشم می خورد.

2) از آنجا که در کلمات ناقدان مطلبی دال بر انکار امتناع تسلسل در علل فاعلی (فاعل در اصطلاح حکیمان الهی) مشاهده نمی شود، از نقل براهین امتناع تسلسل خودداری نمودیم.