مسائل جدید در علم کلام؟
بسم الله الرّحمن الرحیم
علم کلام از روز نخست، به عنوان دفاع از عقاید پی ریزی شده است و این علم، اختصاص به مسلمانان ندارد، بلکه مسیحیان و یهودیان نیز برای دفاع از عقاید و کتاب های مقدس خود، کلامی دارند که در فارسی به آن الهیات و در عربی «علم اللاهوت» و در انگلیسی THEOLOGY (تئوری) می گویند، علم کلام در میان هر فرقه از روز نخست، مسائل اندکی بود، ولی مرور زمان، آن را متکامل ساخت.
الف- سرگذشت رقت بار سقیفه که فعلاً در مقام بیان آن نیستیم نخستین مسئله کلامی را در میان مسلمانان پدید آورد، انصار ملاک امامت را دفاع از پیامبر می دانستند و مدعی بودند که خلیفه باید از میان آنها برگزیده شود. تعداد انگشت شماری از مهاجران که در سقیفه بودند، ملاک امامت را خویشاوندی با پیامبر دانستند و خود را شایسته زمامداری معرفی کردند. در برابر آنان گروهی که در خانه علی علیه السّلام متحصن بودند، مسئله تنصیص را مطرح کرده، و او را شایسته زمامداری معرفی می کردند. (1) و در نتیجه خود حادثه، پدید آورنده ی مسئله ی کلامی گشته و اکنون نیز این مسئله عظیم ترین باب را به خود اختصاص داده است. هر چند اهل سنت آن را
جزء فروع دین و شاخه ای از امر به معروف می دانند، مع ذلک در علم کلام مطرح می کنند.
ب- از نظر دیگران، نخستین مسئله ی کلامی که در میان مسلمانان مطرح گردید، مسئله حکم مرتکب کبیره است و خوارج پیش از همه به این مسئله دامن زده. و آن را با کفر مساوی می دانستند، و عثمان را در ارتکاب کبیره متهم به کفر کرده و در نتیجه خود حادثه، طرح کننده ی مسئله بود.
آنگاه دیگر فرق اسلامی، درباره ی آن اظهار نظر کردند. حسن بصری چنین فردی را منافق و معتزله او را منزلتی میان کفر و ایمان و دیگر فرق اسلامی او را مؤمن فاسق نامیدند و همچنین، حادثه قتل خلیفه ی سوم، و یا حادثه صفین خود، مسئله ساز شد و موضوعی را به نام «باغی» به عنوان مسئله کلامی مطرح کرد.
ج- از این مسئله که بگذریم، بر اثر ارتباط مسلمانان با ملل دیگر، یک رشته مسائل از آن سو به محیط اسلامی وارد گردید و سبب شد که این مسائل در کلام اسلامی وارد گردد؛ مثلاً: مسئله حادث و یا قدیم بودن قرآن، یکی از مسائل وارداتی است که از جانب مسیحیان عنوان شد و از طرق خاصی در میان دانشمندان اسلامی مطرح گردید.
بنابراین، علم کلام بسان دیگر علوم، بر اثر عللی مختلف، تکامل یافته و به صورت علم کامل در آمده است؛ البته این، نه به آن معناست که علم کلام، پویایی خود را از دست داده و به رکود کشیده شده است.
بلکه این علم، مانند دیگر علوم در حال تکامل و پویایی بوده و بر اثر علل مختلفی، مسائل آن در حال افزایش می باشد.
پس از رنسانس که مقیاس داوری ها و راه و روش علوم دگرگون شد و تجربه جایگزین برهان گردید و از این طریق، علومی مانند روانشناسی، روانکاوی، جامعه شناسی و فلسفه ی تاریخ و اقتصاد توسعه ی فراوانی یافت، خواه ناخواه، یک رشته پرسش ها و اعتراض هایی پیرامون دین و خداشناسی مطرح گردید که متکلمان مسیحی و یهودی، در صف مقدّم این اعتراض ها بودند، چون این نوع تحولات، در غرب به
وجود آمد (خوشبختانه اگر همه چیز غرب، غربی است دین آن شرقی است(، از این جهت ناچار شدند، در برابر این پرسش ها و اعتراضات دست و پا کنند و پاسخ هایی تهیه کنند که در حقیقت بخشی از الهیات مسیحی را این نوع بحث ها تشکیل می دهد، برای نمونه مسائلی را یادآور می شویم تا روشن شود که چگونه برخورد فرهنگ ها، دگرگونی بینش ها و عوض شدن روش تحلیل، مایه پیدایش مسائلی می گردد که متکلم امروز باید پاسخگوی آنها باشد.
1- علت پیدایش دین، در جامعه بشری چیست؟ در اینجا یک سلسله نظریاتی از طرف جامعه شناسان و اقتصاددانان و دیگر دانشمندان، مطرح شده است ک اگر این نظریات، مردود شناخته نشوند و متکلم پاسخگوی آنها نباشد، واقعیت دین به نام پیام آسمانی زیر سؤال می رود.
مثلاً گروهی ریشه ی دین را جهل بشر به عوامل طبیعی معرفی می کنند و می گویند: بشر جاهل، خدا را جایگزین علل طبیعی ساخته است، آنگاه نتیجه می گیرد: اکنون که این علل شناخته شده است، باید به خدمت خدای جایگزین علل، خاتمه داد.
گروه دیگر، اقتصاد را عامل پیدایش آن می دانند و اینکه دین، پیوسته ابزار زورگویان در برابر بینوایان بوده است. برخی از این گروه، آن را مایه تسلی بینوایان در برابر زورمندان اندیشیده اند. فروید برای پیدایش دین، عامل جنسی معرفی کرده است.
این پرسش ها و اعتراض ها، خود مسئله ساز بوده و باید متکلم، ریشه پیدایش دین را از طریق فطرت یا دانش های ابتدایی بشر و یا پیامبران، پیدا کند.
2- اکنون که مسئله آزادی بشر در فکر و عمل مطرح است، گروهی عقیده ی دینی را مانع آزاد اندیشی تصور کرده و آن را مخالف فرهنگ آزادی می دانند و متکلم الهی باید در تعریف دین و تفسیر آن، به این اعتراض و سؤال پاسخ بگوید و آزادی معقول را از لجام گسیختگی جدا سازد.
3- وسیله ی ارتباط پیامبران با مقام ربوبی طبق گفته ی خود آنها، وحی است. آیا
دانش های امروزی، به شعوری، به نام وحی دست یافته، یا اینکه دانش های بشری در میان حس و عقل گام برداشته، و معرفتی جدا از این دو تصور نمی کند؟
در اینجاست که متکلّم الهی باید درباره این دانش سخن بگوید و انحصار دانش و آگاهی را در حس و عقل از میان ببرد.
4- در نظر گروهی، دین به عنوان یک پدیده ی فردی که مربوط به محیط خانه هاست، تلقی می شود، در حالی که از نظر متکلمان، فواید دین، منحصر به مسائل فردی نیست. دین، در قلمرو امنیت اجتماعی و بالا بردن ارزش های اخلاقی حتی در تکامل علم و هنر، نقش مؤثری دارد.
5- مسئله ی تعارض علم و دین که در غرب مطرح است، از مسائل جدیدی است که در علم کلام رخ نشان داده و باید با کمال بی طرفی تجزیه و تحلیل شود، حتی گروهی برای علم قلمرویی، و برای دین قلمرو دیگری قائل بوده و چه بسا می گویند: ممکن است دین سخنی را بگوید و علم خلاف آن را اثبات کند، مثلاً دین بگوید نسل کنونی بشر به آدم و حوا می رسد، در حالی که داروینیسم یا تکامل انواع، ریشه انسان را جاندار دیگری معرفی می کند، که به تدریج تکامل یافته و به این صورت در آمده است.
مسئله ی تعارض علم و دین اگر بی پاسخ بماند، دین و دینداری را زیر سؤال برده و آن را متزلزل می سازد. متکلمان مسیحی که ناچارند از کتاب مقدس خود و آیین تثلیث دفاع کنند، این تعارض را پذیرفته و حلّ آن را مربوط به اختلاف قلمروها می دانند، در حالی که از نظر متکلمان اسلامی، جریان بر خلاف آن است و هرگز ممکن نیست میان این دو، اختلاف باشد، یا آنچه را که دین نامیده ایم دین نیست. یا اینکه علم، حالت قطعی ندارد.
6- معرفت انسانی می تواند از عالم حس و ماده تجاوز کند. آیا ماورای طبیعت بر فرض صحت، قابل شناخت هست یا نه؟ متکلم الهی باید از امکان گسترش معرفت، از جهان ماده به ماورای طبیعت دفاع کند.
این رشته مسائل که زاییده علل و اسباب مختلف است، مسائل جدیدی
است در علم کلام، و امروز مورد توجه اندیشمندان الهی است.
در اینجا این بحث مطرح می گردد که آیا پیدایش این مسائل سبب می شود که علم کلام جدیدی به وجود آید؟ به گونه ای که با علم کلام قدیم، از نظر موضوع و یا مسائل و یا روش، صد در صد متباین باشد؟
یا این که پیدایش این مسائل، علم جدیدی را پی ریزی نمی کند، بلکه بسان گذشته، مسائل جدیدی را در علم کلام پدید می آورد و هدف از آن مسائل، دفاع از عقاید دینی و تثبیت معرفت آن است. چیزی که هست در گذشته نوع سؤال ها و پرسش ها، به گونه ای بوده و الان به گونه ای دیگر. در گذشته مثلاً شبهه ی ابن کمونه در باب توحید و امتناع خرق و التیام افلاک در معراج پیامبر و یا معاد انسان مطرح بوده و الان شبهه ها، به شیوه ای دیگر است و در تمام اعصار و قرون، الهیون، با ابزار و ادواتی که در اختیار داشتند، دامن همت بالا زده و به تجزیه و تحلیل مسائل پرداخته اند و هم اکنون نیز باید این مسائل با بینش خاصی مطرح شود، و در دایره ی تحلیل وارد گردد.
یادآوری نکاتی چند:
1- از بررسی کتاب های کلامی و عقیدتی که در این قرن اخیر به خامه دانشمندان اسلامی نگارش یافته است می توان لمس کرد که یک سلسله مسائل نو و کاملاً بی سابقه در بحث های کلامی وارد شده و روی آنها بحث و بررسی انجام گرفته است.
این بحث ها همان مسائل جدید در علم کلام می باشند و سید جمال الدین اسدآبادی (م 1316 ق) و شیخ عبده (م 1323 ق) و مرحوم بلاغی (م 1352 ق) و مرحوم سید هبة الدین شهرستانی (1386) را می توان از پیشگامان آن به شمار آورد، عبده در رساله توحیدیه و تفسیرالمنار، و مرحوم بلاغی درکتاب «الهدی إلی دین المصطفی» و «الرحلة المدرسیة» و سید محمد رشید رضا در کتاب «الوحی المحمّدی«، برخی از این مسائل را مطرح کرده اند و کتاب هایی که اخیراً در ایران به وسیله عالمان بزرگ و محقّقان دانشمند نگارش یافته، حاوی برخی از این مسائل
می باشند و در مجموعه عقایدی شش جلدی، به قلم این جانب و کتاب «الله خالق الکون» به قلم آقای جعفرالهادی بخشی از این مسائل به صورت گسترده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
بنابراین، بزرگان جامعه اسلامی هیچ گاه از این اندیشه های نو غفلت نورزیده و در حدّ امکان و یا نیاز، پیرامون آنها سخن گفته اند.
2- در کتاب های کلامی که در حوزه به عنوان کتاب درسی تدریس می شوند، باید نوعی تحول انجام گیرد- و این تحول محدود به کتاب های درسی است، نه کتاب های مصدری و منبعی- و شیوه تحول، حذف مسائل غیر لازم است، مثلاً بخشی از کلام اسلامی را امور عامه تشکیل داده که همگی مربوط به فلسفه اولی و باید این مسائل را در آن علم آموخت و یا به صورت اصل موضوعی آنها را پذیرفت و بخشی دیگر را طبیعیات آن تشکیل داده که اکنون جنبه تاریخ علم به خود گرفته و در مقابل اندیشه های امروز بشر درباره جهان ماده، کاملاً ساده و فرسوده است. آنچه که مهم است، همان قسم الهیات آن است که باید به آن، با توجه به مسائل جدیدی که پیرامون آن مطرح است، اهمیت خاصی بخشید. از این جهت هیئت علمی بخش تخصصی علم کلام، تصویب کرد که قسمت الهیات کشف المراد، جدا از دو بخش دیگر با تعلیقات اینجانب چاپ گردد و در سال دوّم تدریس شود.
3- امروزه در مراکز علمی، اصطلاحی به نام «علم کلام جدید» به کار می رود و چنین می نماید که علم جدیدی دیده به جهان گشوده، در صورتی که حقیقت غیر این است، مسائل جدیدی به مسائل قبلی کلامی افزوده شده و مرحله ای از تکامل در این علم تحقق یافته است.
علم جدید، موضوع و هدف جداگانه لازم دارد؛ در حالی که هیچ کدام از این ها در این گونه مسائل موجود نیست. تنها چیزی که می توان درباره این مسائل اظهار کرد، این است که روش تحلیل این مسائل نمی تواند عقلی باشد، بلکه باید متناسب با خود شبهه یا سؤال، روشی برای تحلیل آن برگزیند.
نوشتاری که هم اکنون در برابر شما قرار گرفته، «مدخلی» است بر مسائل
جدید در علم کلام که به تشریح برخی از مسائل جدید می پردازد و هم چنان که از نام آن پیداست، کتاب جامعی نسبت به مسائل جدید در علم کلام نخواهد بود، بلکه معدودی از مسائل را به عنوان مدخل و یا «پیش درآمد» بر چنین مسائل جدید، مطرح می کند تا دیگران را بر پیمودن این راه تشویق کند. امید است که این گام کوچک، مقدمه گام های بلندتری باشد که طبعاً اساتید بزرگوار رشته تخصصی علم کلام در حوزه علمیه و فارغ التحصیلان آن، خواهند برداشت.
مجموع این کتاب را دو بخش تشکیل می دهد، بخش نخست به صورت دوازده فصل، و بخش دوّم به صورت شش فصل می باشد.
از خداوند بزرگ خواهانم که این نوشته را چراغی فرا راه پویندگان حقیقت قرار دهد.
قم، مؤسسه امام صادق علیه السّلام، جعفر سبحانی، 14 / 3 / 75.
1) شهرستانی، ملل و نحل، ج 1، ص 24.