دومین سخن «سارتر» در مورد تقدّم وجود بر ماهیت با آرمان خاص فلاسفه وجودى بیشتر تناسب دارد و در حقیقت یکى از محورهاى بحثهاى آنان به شمار مى رود و ما آن را به عنوان دومین محور یادآور شدیم.
نکته درخور تأمل این است که وجودى ها این سخن را تنها در مورد انسان گفته اند که انسان در آغاز هیچ ماهیتى ندارد و او خود در پرتو عمل و کوشش
آزادانه اش ماهیت خاص خود را مى سازد.
این نکته بیانگر اشتباه و خلطى است که فلاسفه وجودى در مورد ماهیت انسان (به معنى چیستى در مقابل هستى) و کمالات وجودى او مرتکب گردیده اند انسان اگر چه از نظر کمالات و فعلیت هاى وجودى امکان و استعداد محض مى باشد و در مرحله عمل و کوشش آزادانه به استعدادهاى خود فعلیت مى بخشد لکن از همان آغاز ماهیت و «چیستى» معینى دارد که از حوزه اختیار و عمل او بیرون است و از این نظر هیچ دگرگونى و تحولى در او راه ندارد.
بنابراین، این که سارتر مى گوید: «ماهیت من چیزى است که من از خودم ساخته ام» و این مطالب که «انسان تا وقتى زنده است نمى توان گفت چیست زیرا پیوسته در حال شدن است» از نقطه نظر مراحل و کمالات وجودى انسان قابل قبول است ولى از زاویه نخست (که مقصود از ماهیت در تعبیرات فلاسفه همین است) سخن نااستوارى است از این نظر انسان با دیگر موجودات امکانى یکسان است. هر پدیده اى به هنگام پدید آمدن داراى ماهیت و چیستى خاصى مى باشد که از دیگر موجودات بازشناخته مى شود. زیرا اگر چه همه پدیده هاى هستى در اصل وجود شریکند لکن از نظر ذات و ماهیت از یکدیگر ممتاز مى باشند. مهمترین ویژگى انسان که از روز نخست با او همراه بوده، زمینه قدرت «تفکر و اندیشه» است که با این ویژگى ذاتى که «فصل مقوّم و ممیز» او است، از همه پدیده هاى امکانى ممتاز مى گردد.
از همین جا نا استوارى پنجمین مطلب که شاخص مهم و ویژگى اصلى انسان را «حریت و آزادى» او مى داند روشن مى گردد ویژگى اصلى انسان
«متفکر بودن» او است این ویژگى در آغاز به صورت یک استعداد، و بالقوه در او نهفته است و به تدریج به فعلیت مى رسد و به وسیله آن در قلمرو «هستى ها»(جهان بینى) و بایستى ها(ایدئولوژى) به تحقیق و مطالعه مى پردازد این جاست که آزادى و انتخابگرى خود را که به طور فطرى دریافته بود به حکم عقل و خرد تحکیم مى بخشد زیرا قدرت تفکر و اندیشه بدون آزادى و قدرت انتخاب نامعقول و بیهوده است.
بنابراین اگر چه آزادى یکى از ویژگى هاى انسان است ولى مقصود از آن نمى تواند آزادى حیوانى بدون نظارت و هدایتگرى عقل و تفکر باشد زیرا یک چنین آزادى در حیوانات دیگر نیز تحقق دارد آزادى شهوانى از ویژگى هاى انسان نیست. «آزادى عقلانى» است که او را از دیگر موجودات ممتاز مى سازد و در این صورت آزادى، نامحدود نخواهد بود عقل و خرد با معیارهایى که در قلمرو نظرى و عملى دارد یک رشته بایدها و نبایدها را فرا راه او قرار مى دهد.
از بحثهاى یاد شده مطالب زیر روشن شد:
1. انسان از آغاز آفرینش ماهیتى دارد که مقارن با هستى او پدیدار مى گردد.
2. عمده ترین ویژگى و امتیاز اصلى انسان «فکر و اندیشه» است.
3. اگر چه آزادى از نهاد هستى انسان سرچشمه مى گیرد لکن آنچه به عنوان ویژگى او به شمار مى رود آزادى عقلانى است.