پیروان مکتب تفویض یک رشته دلایل عقلى دیگر نیز بر مدعاى خود اقامه کرده اند که اگر چه غالب آنها براهین و دلایل درستى مى باشند، ولى براى اثبات مدعاى آنها کافى نیستند و تنها نظریه جبر را باطل مى سازند ما در این جا به برخى از آنها اشاره نموده و از بررسى آنها خوددارى مى کنیم و به آنچه در بالا اشاره شد و قبلاً در بررسى دلایل دیگران یادآور شدیم بسنده مى کنیم.
الف: اگر خدا آفریدگار کارهاى انسان است و انسان هیچ تأثیرى در پیدایش آن ندارد بایستى خدا مورد ستایش یا نکوهش واقع شود نه انسان.
ب: اگر خدا پدید آورنده افعال انسان باشد، چگونه او نسبت به بندگان خود به عنوان «منعم» به شمار مى رود تا پرستش او به جهت شکرگذارى منعم واجب باشد زیرا او است که کفر و ناپاکى را در اهل دوزخ آفریده و آنها را به عذاب اخروى گرفتار نموده است ،و نعمت هاى دنیوى نیز در این صورت براى آنان «نقمت» بوده و از باب «استدراج» است نه نعمت.
ج. اگر انسان پدید آورنده افعال خویش نباشد و خداوند موجد آنها باشد، لازم مى آید نسبت قبیح به خدا و چون تنها کسانى مرتکب کارهاى ناروا مى شوند که یا نسبت به قبح آن جاهل باشند و یا به انجام آن نیاز داشته باشند، در این صورت نسبت جهل و نیازمندى به خدا لازم مى آید.
د: اوامر و نواهى الهى ناروا و بیهوده خواهد بود زیرا اگر خداوند انجام فعلى را از کسى بخواهد آن را در او ایجاد مى کند، واگر ترک کارى را از کسى بخواهد نیز از انجام آن جلوگیرى مى کند. در این صورت امر و نهى شرعى هیچ تأثیرى ندارد.
هـ: بعثت پیامبران لغو و بى فایده مى باشد و یک رشته دلایل دیگر.(1)
تمام این دلایل صحیح و پا برجا هستند ولى منتج نظریه «تفویض» نیستند، دلایل یاد شده قطعاً نظریه جبر را باطل مى سازند و مثبت نظریه معتزله نمى باشند زیرا غیر از این دو نظریه، نظریه سومى وجود دارد که همه این دلایل را مى پذیرد ولى معتقد به جبر نمى گردد.
1) به المحیط بالتکلیف از ص 366 تا 378 رجوع شود.