پیشوایان و یا مروجان مکتب تفویض، گروهى از دانشمندان و متکلمان اسلامى بوده اند که غالباً اهداف و آرمانهاى دینى داشته و به عنوان مرزبانى از مرزهاى اعتقادى اسلام کوشش فراوان نموده و کتابهاى کلامى ارزشمندى از خود به یادگار گذاشته اند. به همین جهت محرک و انگیزه آنان در گرایش به نظریه «تفویض» یک انگیزه و محرک دینى و الهى است و آن رعایت اصل «عدل» به عنوان یکى از صفات جمال خداوند و تنزیه مقام ربوبى از هر گونه کار قبیح و ناروا و ظلم و بیدادگرى مى باشد.
به نظر آنان نسبت دادن کارهاى انسان به خدا با اصل «عدل» خداوند و «تنزّه» و پیراستگى او از صفات ناروا سازگار نیست زیرا در افعال انسان ها، کارهاى ناروا و ظالمانه بسیار دیده مى شود و اگر این افعال مستند به خدا باشد; نتیجه آن نسبت قبیح و ظلم به خدا بوده در حالى که عقل، آفریدگار
را، آفریدگارى «جمیل» و «عادل» مى شناسد که به همه کمالات آراسته و از همه نقایص و قبایح پیراسته مى باشد.(1)
قاضى عبدالجبار در شرح اصول خمسه در این باره چنین مى گوید:
«هرگز انسان هاى عاقل دست به کارهایى کودکانه و دور از مقتضاى عقل که مورد نکوهش خردمندان مى باشد، نمى زنند مانند این که استخوانى بر گردن آویزان کرده یا سوار بر مرکب چوبى شوند و در بازارها رفت و آمد کنند. نه تنها خود مرتکب این کارها نمى شوند از دیگران نیز نمى خواهند. زیرا ایشان عاقل و بر قبح و ناروایى آن گاه بوده و نیازى هم به انجام آن ندارد. اگر اجتناب از کارهاى کودکانه و ناروا بر خردمندان و عقلاى بشر واجب است به طریق اولى در حق آفریدگار که «احکم الحاکمین» است واجب و لازم است. در حالى که به مقتضاى مذهب آنان (طرفداران جبر) خداوند این کارهاى سبک و دور از عقل را اراده کرده و خود را در معرض نکوهش و ملامت قرار داده است(تعالى الله عمّا یَقُولون).(2)
نام برده در جاى دیگر مى گوید:
«إِنَّ مِنْ أَفْعالِ الْعِبادِ ما هُوَ ظُلمٌ وَجَورٌ فَلوْ کانَ اللهُ تَعالى خالِقاً لَها لَوَجَب أَنْ یَکُونَ ظالِماً جائِراً».(3)
«در میان کارهاى بندگان، ظلم و بیدادگرى دیده مى شود اگر خداوند آفریدگار افعال بشر باشد ظالم و جائر خواهد بود».
1) معروف است که قاضى عبدالجبار معتزلى بر صاحب بن عباد وارد شد و ابو اسحاق اسفراینى اشعرى نیز آنجا بود. قاضى همین که ابواسحاق را دید بلافاصله گفت: «سبحان من تنزه عن الفحشاء»: «منزه است خدایى که از پلیدى پیراسته است» کنایه از این که مذهب ابواسحاق مخالف با اصل عدل و تنزه خداوند است و ابواسحاق در پاسخ او گفت: «سبحان امن لا یجرى فی ملکه إلاّ ما یشاء» «منزه است خدایى که چیزى جز آنچه مى خواهد در قلمرو مملکت او واقع نمى شود کنایه از این که مذهب تو با اصل «توحید در خالقیت» مخالف است.(شرح مقاصد تفتازانی).
2) شرح اصول خمسه،ص 244.
3) مدرک قبل، ص 345.