یکى از دلایل معتزله این است که در کارهاى انسان قبایح و افعال ناپسند بسیار است و چون ارتکاب قبایح بر خلاف حکمت است، و آفریدگار جهان حکیم است و نسبت قبیح به وى جایز نیست; بنابراین جایز نیست که خدا خالق افعال انسان باشد.(1)
مؤلف شرح اصول خمسه در پاسخ استدلال به این آیه قرآنى(اللهُ خالِقُ کُلّ شَىء)(زمر/62): «خدا آفریدگار همه چیز است»، بر این که خداوند آفریدگار افعال انسان است، مى گوید این آیه در مقام ستایش خداوند است و با توجه به کفر و ظلم (و قبایح دیگر) که در افعال انسان ها دیده مى شوند; اثبات خالقیت خدا نسبت به کارهاى انسان موجب مدح و ستایش او نخواهد بود آنگاه مى گوید:
حال که نمى توان به ظاهر این آیه استدلال نمود باید آن را به گونه اى توجیه نماییم که با دلایل عقلى هم آهنگ باشد و آن راه این است که بگوییم مقصود از کلمه «کل»(همه) اکثر و معظم پدیده ها است و بنابراین افعال انسانى را شامل نمى شود.(2)
از این گفتار به دست مى آید که وى در مورد افعال انسان تنها دو نظریه را تصور نموده است یکى نظریه جبر و دیگرى نظریه تفویض و اگر راه سومى را (امر بین الامرین) نیز قبول داشت یادآور مى شد. بنابراین وى افعال انسان را به
کلى از قلمرو و آفریدگارى خداوند خارج ساخته است.
با توجه به شواهد یاد شده، و نیز با توجه به این که در روایات اسلامى با دو مکتب «جبر» و «تفویض» یکسان برخورد شده و هر دو مکتب باطل شمرده شده است(در آینده نمونه هایى از این روایات را یادآور خواهیم شد) و این نشان دهنده این است که نظریه تفویض نیز چون نظریه «جبر» در میان مسلمانان و دانشمندان علم کلام مطرح بوده است، مى توان از معتزله در دوره اى پس از غیلان دمشقى و یا بعد از جهنى و یا واصل بن عطاء، به عنوان طرفداران «تفویض» یاد کرد.
1) فَلا یَجوزُ أن یکونَ الله تعالى خالقاً لها. مدرک قبل: ص 358.
2) شرح الأُصول الخمسة، ص 383.