یکى از روشن ترین مظاهر و نمونه هاى «جبر مادى» جبر اقتصادى تاریخ است که از آن مارکسیسم سرسختانه طرفدارى مى کند.
مارکسیسم در نشریات علمى و تبلیغى خود بیش از همه روى (جبر تاریخ) تکیه مى کند گذشته بر این که انسان را (فاعل جبرى)«آزادنما) مى اندیشد، تمام روبناهاى جامعه اعم از تحولات تاریخى و بروز اندیشه ها را، محصول مبارزه طبقاتى که خود مولود رشد دستگاههاى تولیدى و دگرگونى در روابط اقتصادى است مى داند.
رشد ابزار تولید یک ضرورت اجتناب ناپذیر است و تضاد آن با روابط اقتصادى کهن نیز یک امر مسلم مى باشد و از این تضاد، تضاد دیگرى به نام مبارزه طبقاتى تولید مى گردد، تا روابط اقتصادى کهن را دگرگون کرده و سرانجام رو بناها و مناسبات جدیدى را به وجود آورد و تمام این تحولات (ماشین وار) بدون آن که اختیار و آزادى انسان در آن مؤثر باشد، صورت مى پذیرد.
از نظر مارکس عامل سازنده تاریخ یک نیروى فیزیکى فاقد شعور است و
اراده و خواست انسان در تحولات تاریخى به کلى نادیده گرفته شده است و همان طور که ریشه درخت در شرایط مناسبى از خاک و نور و آب، رشد و نمو مى کند و اراده انسان در آن تأثیرى ندارد همچنین جامعه انسانى تحت شرایط میکانیکى ماشین تولید، تغییر قیافه مى دهد و به طور جبر پیش مى رود این همان جبر تاریخ است که مارکسیسم به آن مى نازد.
«اندره پى تیر» مى گوید: «کافى است وضع مناسبات مادى را تغییر داد آنگاه دین به خودى خود از میان خواهد رفت»، و نیز مى گوید: «این از خود بیگانگى هاى گوناگون (ایمان به خدا و عشق به میهن احترام به مالکیت و… را نمونه هایى از خود بیگانگى انسان مى داند) هرگز چیزى جز انعکاس مستقیم وضع اجتماعى در زمان معین نیست، پس نیروهاى مادى است که طرز تفکر افراد را توضیح مى دهد».(1)
استالین مى گوید:«زندگى مادى جامعه یا وجود مادى جامعه عنصر اوّلى و مقدم است در حالى که حیات عقلى جامعه، عنصر ثانوى و مشتق و فرعى است و زندگى مادى جامعه واقعیتى است که به صورت مستقل و جدا از اراده انسان وجود دارد.
منشأ حیات عقلى جامعه و ریشه افکار اجتماعى و آراء سیاسى و اوضاع سیاسى را باید نه در خود افکار و نظریات یا در آراء و اوضاع سیاسى، بلکه در شرایط مادى جستجو کرد.
بنابراین موجودیت مادى جامعه و شرایط زندگى مادى جامعه است که افکار جامعه و نظریات و آراء سیاسى و اوضاع سیاسى آن را مى سازد.
مقصود از شرایط زندگى مادى جامعه روش بدست آوردن وسایل معیشت که براى مردم ضرورت دارد یعنى شیوه تولید چیزهاى مادى مثل غذا و لباس و کفش و خانه و مواد سوختنى و وسایل تولید که جامعه براى زنده ماندن و تکامل یافتن لازم دارد، مى باشد.(2)
یکى از چهره هاى معروف مارکسیسم جبر مادى تاریخ را بر اساس قانون علیت، تبیین فلسفى کرده است و حاصل آن این است که حوادث اجتماعى نیز مانند پدیده ها و رخدادهاى طبیعى مشمول قانون «علیت» مى باشد بنابراین همان گونه که براى هر حادثه طبیعى علتى متناسب با آن را جستجو مى کنیم در مورد حوادث اجتماعى نیز باید همین اصل را رعایت نماییم، باید دید به چه علت حوادثى که در اروپاى جدید رخ مى دهد غیر از حوادثى است که در اروپاى قدیم رخ داده است و چرا نظریه آزادى سیاسى در عصر ما مورد توجه قرار گرفته و نه در قرون وسطى به چه دلیل در دوران جدید با اصل مالکیت مخالفت شد و در گذشته چنین پدیده اجتماعى رخ نداد؟ گروهى مى گویند:«افکار و اندیشه هاى متفاوت بشر در دوره هاى مختلف تاریخ. مبدأ و علت اختلاف پدیده هاى اجتماعى است ولى ما سؤال یاد شده را در مورد افکار نیز مطرح مى کنیم که علت اختلاف آنها چیست؟پس از تحقیق و مطالعه عمیق به این نکته مى رسیم که مبدأ اختلافات در قلمرو فکر و اندیشه انسان و حوادث اجتماعى یک چیز است و آن شرایط خاص اقتصادى و اختلاف ابزار تولید مى باشد.(3)
1) مارکس و مارکسیسم به نقل از نقدى بر مارکسیسم، ص 93.
2) ماتریالیسم دیالک تیک و ماتریالیسم تاریخى، ص 14.
3) فلسفه تاریخ پلخانوف، ص 44 به نقل از اقتصادنا، ص 45ـ 47.