اکنون که انسان از دیدگاه قرآن خود مسئول گمراهى خویش است و اندیشه جبر در مسأله هدایت و ضلالت، فکر خام و ناآزموده اى بیش نیست جاى این سؤال باقى است که چرا گاهى گمراهى انسان، به خدا نسبت داده مى شود و اصولاً با توجه به این که گمراه کردن دیگران یکى از صفات نقص به شمار مى رود چرا قرآن این صفت را به خدا نسبت مى دهد؟
این سؤال از دیرباز توجه مفسران و متکلمان اسلامى را به خود جلب کرده و پاسخهاى گوناگونى به آن داده شده است.
«ضلال» در لغت به معنى عدول و انحراف از طریق مستقیم و راه سعادت بخش است خواه در قلمرو اندیشه و نظر، خواه در مسیر زندگى و عمل، بدیهى است اگر انسان و یا هر موجود عاقل، موجبات گمراهى و انحراف دیگران را فراهم نماید; مرتکب کار قبیح و ناپسندى شده است و با این حال به هیچوجه نمى توان این صفت ناپسند را به خدا نسبت داد ولى در عین حال در قرآن صفت اضلال به خدا نسبت داده شده است، باید این اضلال معنى دیگر داشته باشد که مذموم و ناپسند نباشد و به همین جهت مفسران اضلال را در قرآن به دو قسم تقسیم کرده اند.
1. اضلال ناپسند و مذموم.
2. اضلال پسندیده و محمود.
قسم نخست عبارت است از این که با خدعه و نیرنگ کسى را از راه حق منحرف نموده، به طریق باطل سوق دهند. این قسم از اضلال همان است که به شیطان(1)، فرعون(2)، سامرى(3) سردمداران تباهى و استکبار(4) ، هواى نفس(5) رفیق نااهل(6) نبت داده شده است.
با توجه به این که این قسم از اضلال را نمى توان به خدا نسبت داد باید دید آن کدام قسم از اضلال است که قرآن به خدا نسبت داده است.
1) (وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبلاً کَثیراً)(یس/62).
2) (وَأَضَلّ فِرعَون قومَه وَما هَدى…)(طه/79).
3) (وَأَضَلَّهُمُ السّامریّ)(طه/85).
4) (إِنّا أَطَعْنا سادَتنا وَکُبرائَنا فَأَضَلُّونا السَّبیلا)(احزاب/67).
5) (وَلا تَتَّبِعِ الْهَوى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ الله)(ص/26).
6) (یا وَیْلتى لَیْتَنى لَمْ أَتَّخِذ فُلاناً خَلیلاً لَقَدْ أَضَلَّنى عَنِ الذِّکر…)(فرقان/28).