اگر آغاز دو آیه مورد بحث را، به دقت مطالعه کنیم معلوم مى شود که این دو آیه نه تنها دلیل بر نظریه جبر نیستند، بلکه بر آزادى و اختیار انسان گواهى مى دهند زیرا در آغاز آن دو، خداوند به عدالت و عبادت و اخلاص دستور مى دهد و ناگفته معلوم است که از نظر عقل، تکلیف کسى به کارى که هیچ قدرت و اراده اى در تصمیم گیرى ندارد بیهوده و لغو است و با توجه به این که آفریدگار حکیم از هر گونه بیهودگى و لغو منزه و پیراسته مى باشد این تکلیف الهى خود دلیل روشنى بر اختیار و آزادى انسان به شمار مى رود.
اینک با توجه به آنچه پیرامون این دو آیه یادآور شدیم مى توانیم تصویر روشنى از مفاد آنها به دست آوریم و آن این که خداوند انسان را به عدالت و اخلاص و عبادت دستور مى دهد، آنگاه این دستور را تفسیر مى نماید که قضاء
حتمى خداوند در آفرینش انسان، بر این استوار گردیده که گروهى هدایت یابند و گروهى گمراه گردند و چون قوانین الهى بى ملاک و گزاف نیست و بر معیار و شیوه حکیمانه اى مبتنى است تنها آن کسانى گمراه مى گردند که به جاى ولایت رحمان، ولایت شیطان را برگزینند ولى آنان که جویاى هدایت و طالب سعادتند باید از ولایت شیطان دورى گزیده و با رعایت اصل عدالت در نظام زندگى خود، وعبادت توأم با اخلاص در مقام پرستش، پیروى خود را از ولایت خداوند ابراز نمایند.
اکنون به تفسیر گروه سوم مى پردازیم.