جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نقش دعاء در سرنوشت یونس و قوم او

زمان مطالعه: 3 دقیقه

نمونه روشن دیگرى از چگونگى تأثیر کارهاى انسان در تغییر سرنوشت او که در قرآن مطرح گردیده است، سرگذشت آموزنده یونسِ پیامبر و قوم او مى باشد، این سرگذشت در چندین سوره از قرآن مورد توجه واقع شده است که در هر مورد، به تناسب غرضى که قرآن از آن داشته و دارد، گوشه اى از آن را بازگو نموده است.

ما در اینجا به خاطر رعایت اختصار از نقل همه آنها خوددارى مى کنیم و طالبان را به مطالعه آیات مربوط به آن و آیاتى که با این قضایا تناسب دارند، ارجاع مى دهیم.

امّا آنچه از این داستان قرآنى، مربوط به بحث ما است عبارت است از نقشى که دعا در تغییر دادن سرنوشت حضرت یونس و قوم او ایفا نمود. قوم یونس پس از مشاهده نشانه هاى نزول عذاب الهى به رهنمود مرد دانشمند و کاردانى که در میان آنان بود، گوش فرا داده و همگى از شهر بیرون رفته و به تضرّع و دعا به درگاه خدا پرداختند و از کارهاى نادرست خود ابراز ندامت نمودند تا آن که مشمول رحمت پروردگار واقع شدند، عذاب از آنها برداشته شد و تا فرا رسیدن اجل معیّن و قطعى به زندگى خود ادامه دادند و قرآن مى فرماید:

(لَمّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْىِ فِى الحَیاةِ وَمَتَّعْناهُمْ إِلى حین)(یونس/98).

«چون به خدا ایمان آوردند، عذاب ذلّت در دنیا را از آنان برداشتیم و تا زمانى معیّن بهره مندشان گردانیدیم».

بدیهى است که نزول عذاب و یا برداشته شدن آن، هر یک معلول عوامل خاصّى بوده، مثلاً پیروى نکردن آنان از پیامبر خدا و مخالفت با او، عامل نزول عذاب بوده است و این خود از قضا و قدر الهى به شمار مى رود، همان گونه که به خود آمدن آنان و ابراز ندامت و استغفار و دعا به درگاه خدا نیز، عامل برداشته شدن عذاب و نمونه دیگرى از قضا و قدر الهى مى باشد، و هلاکت و یا مرگ آنان نیز در نتیجه خاتمه یافتن زندگى آنان، سرنوشت غیر محتوم و اجل مطلق آنان بوده است که در لوح محو و اثبات نوشته شده است و

اراده و خواست خدا این بود که اگر آنان در عقیده و رفتار خود تغییر دهند، این سرنوشت را تغییر داده، محو نماید(یَمْحُو الله ما یَشاء ویُثبِت) و از طرفى چون خداوند بر همه چیز از قبل آگاه است از وقوع این حادثه نیز آگاه بوده و مى دانسته که قوم یونس با اختیار و آزادى خود، در رفتار خود تجدید نظر کرده و طریق هدایت را برمى گزینند ودر نتیجه از عذاب، رهایى یافته و تا وقتى که اجل حتمى (مسمى) آنان را فرا رسد، به حیات خود ادامه مى دهند(وَعِنْدَهُ أُمّ الکِتابِ).

تفسیر و تحلیل یاد شده در باره خود یونس نیز جارى مى گردد، زیرا او نیز پس از آن که به عللى از قوم خود روى برتافت و بر کشتى سوار شد و براى نجات کشتى و سرنشینان آن از خطر ماهى بزرگى که آن را تهدید مى کرد، به قید قرعه به دریا افکنده شد و آن ماهى او را بلعید، سرنوشت او این بود که براى همیشه در شکم ماهى باقى بماند، ولى این یک سرنوشت و اجل محتوم نبود بلکه مشروط به این بود که به دعاء و تسبیح خدا روى نیاورد، امّا اگر چنین مى کرد سرنوشت او نیز تغییر مى نمود، و چون حضرت یونس راه دعا و تسبیح را برکزید، از آن خطر نجات یافت و قرآن نیز در این باره مى فرماید:

(فَلَوْلا أَنّهُ کانَ مِنَ الْمُسْبِحینَ – لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ)(صافات/143ـ144).

«اگر او (یونس) از تبسیح کنندگان نمى بود تا روز قیامت در شکم ماهى باقى مى ماند».

در این جا مناسب است حدیثى را از امام صادق(علیه السلام) درباره علت برداشته شدن عذاب از قوم یونس است، یادآور شویم:

ابوبصیر مى گوید: از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم چرا خداوند عذاب را که بر بالاى سر قوم یونس سایه افکنده بود از آن برداشت ولى نسبت به اقوام دیگر چنین نکرد؟

امام در پاسخ فرمود: چون در علم ازلى و پیشین خدا مقدّر شده بود که آنان توبه مى کنند….(1)


1) علل الشرایع، ج1، ص 77.